الحدیث 42 / 2

42/2- عنه، قال: حدثنا المظفر بن جعفر بن المظفر العلوی السمرقندی رضی‌الله‌عنه، قال: حدثنا محمد بن جعفر بن مسعود و حیدر بن محمد بن نعیم السمرقندی رحمه‌الله، جمیعا، عن محمد بن مسعود العیاشی، قال: حدثنی علی بن محمد بن شجاع، عن محمد بن عیسی، عن یونس بن عبدالرحمان، عن علی بن أبی‌حمزة، عن أبی‌بصیر، قال: قال جعفر بن محمد الصادق علیه‌السلام فی قول الله عز و جل: یَوْمَ یَأْتی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أوْ کَسَبَتْ فی إیمانِها خَیْراً: «یعنی خروج القائم علیه‌السلام المنتظر منا.» ثم قال: «یا أبابصیر! طوبی لشیعة قائمنا المنتظرین لظهوره فی غیبته و المطیعین له فی ظهوره! [أولئک] أولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون.»[1]
—————————————-
[1]. همان: 357 [باب 33، ح 54]. البته در زمان غیبت لازم است در انجام وظایف شرعی و دستورات الاهی سعی و کوشش کرد و از گناه و معصیت پرهیز داشت تا وقتی روز موعود فرا رسید و خورشید عالم‌تاب امامت طلوع کرد، ایمان آدمی دستش را بگیرد و باور ناقصی نباشد که- خدای ناکرده- به حالش سودی نبخشد. (مترجم)

طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام معتبر درجه دو است.
این حدیث را شیخ صدوق از مظفر بن جعفر بن مظفر از محمد بن جعفر بن مسعود و حیدر بن محمد بن نعیم از محمد بن مسعود العیاشی از علی بن محمد بن شجاع از محمد بن عیسی بن عبید از یونس بن عبدالرحمن از علی بن ابی‌حمزه البطائنی از ابوبصیر الاسدی روایت کرده است که علی بن محمد بن شجاع از ثقات درجه دو و محمد بن مسعود العیاشی، ابن عبید و علی بن ابی‌حمزه از ثقات مشروطی هستند که البته مشکلی در این‌جا ایجاد نمی‌کنند و سایرین هم از ثقات درجه یک هستند. در نتیجه طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام معتبر درجه دو است.

این روایت هم به نوعی مؤید مطالب روایت قبل است. یعنی؛
1- یکی از مصادیق آیه 159 سوره انعام را که توضیحش را در روایت قبل عرض کردم، زمان ظهور قائم آل محمد علیهم‌السلام معرفی می‌کند.
2- امام صادق علیه‌السلام به کسانی بشارت می‌دهند که دو ویژگی دارند. اول این‌که در زمان غیبت امام، منتظر ایشان هستند و دیگر این‌که در زمان ظهور، مطیع اوامر ایشان باشند. پس انتظار تنها در زمان غیبت کافی نیست، بلکه اطاعت در زمان حضور هم مهم و بلکه مهم‌تر است.
به نظر می‌رسد امام علیه‌السلام در صدد بیان این مطلب بوده‌اند که فکر نکنید، هر کس جزء منتظران بود و حتی وظایف منتظران را به نحو مناسبی انجام داد، حتماً جزء مطعیان اوامر ایشان در زمان ظهور هم است. این نکته مهمی است. شاید مناسب باشد در این‌جا، ولو به اجمال، دو مثال تاریخی مشهور عرض کنم. دو مثال از افراد منتظری که در انتظار موعود یا منجی خود بودند، اما بعد از آمدن او، او را رها کرده و حتی به نوعی در مقابلش قرار گرفتند. این مثال‌ها را به عنوان قصه عرض نمی‌کنم أغوذ بالله آن اکون من القصاصین. عرض می‌کنم، بلکه تنبیهی باشد برای خودم و شما تا بیش‌تر مراقب باشیم. مثال اول از امت‌های گذشته و مثال دوم از خود ما مسلمان‌ها.
مثال اول؛ وقتی تاریخ بنی‌اسرائیل، پش از تولد حضرت مسیح را مرور می‌کنیم، می‌بینیم که آن‌ها، هم مردم عوامشان و هم علمایشان، منتظر ظهور پیامبری بودند که اوصاف او را هم کم و بیش می‌دانستند. حتی کم و زیاد تبلیغش را هم می‌کردند، برای آمدنش دعا هم می‌کردند. منبر هم می‌رفتند و از این دست کارها. اما وقتی حضرت عیسی فرزند مریم متولد شد، چه اتفاقی افتاد؟ حتی وقتی معجزه تکلم او را در مهد دیدند. تکلم کودکی که در روزهای اول تولدش بود. اما باز هم اکثر بنی‌اسرائیل و حتی اکثر قریب به اتفاق علمای آن‌ها او را انکار کردند. البته کسانی از بزرگان بنی‌اسرائیل، مانند حضرت زکریا و حضرت یحیی علیهماالسلام و شاید معدودی از علمای یهود بودند که ایشان را تصدیق کرده و به او ایمان آوردند، اما بیش‌تر مردم بنی‌اسرائیل به سرکردگی علمایشان، آن هم اکابر علمایشان، به قول امروزی‌ها، آیت‌الله عظماهایشان، نَه تنها اطاعت امر حضرت مسیح علیه‌السلام نکردند، بلکه او را انکار کرده و او و اصحابشان را مورد اذیت و آزار قرار دادند، حتی در صدد قتل اشان بر آمدند. اگر ما هم مراقب نباشیم، ممکن است گرفتار همین بلیه بشویم و شکست خورده از آن خارج شویم.
اما مثال دوم؛ وقتی ماجراهای سال 60 هجری را بعد از مرگ معوایه مرور می‌کنیم. می‌بینیم که اهل کوفه، ادعای محبت و پیروی از امام علی علیه‌السلام و فرزندانش را داشتند. خود را منتظر آمدن آن‌ها می‌دانستند تا در رکابشان قرار بگیرند و ریشه اصلی ظلم در آن دوران را که یزید بن معاویه بود، بکنند. نامه‌ها نوشتند، اصرارها کردند و … وقتی تاریخ آن عصر را می‌خوانیم، می‌بینیم که عملا می‌گویند ما اهل مدینه نیستیم، حسین تنها بیاید. بیا کوفه و ببین ما مرد عمل هستیم. البته وقتی حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام به نزدیکی کوفه رسیدند، همین مدعیان انتظار واقعا نشان دادند مرد عمل هم هستند، اما عمل بر خلاف ادعایشان. به جای آن‌که در کنار و در رکاب حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام قرار بگیرند و مطیع اوامر ایشان باشند، مقابلشان قرار گرفتند و امام عصر خود را با آن فجایع به قتل رساندند و خاندانشان را به اسارت بردند. وقتی صفحات تاریخ آن عصر را ورق می‌رنیم، به نظر می‌رسد لشکر کوفه، یعنی همان مدعیان انتظار امام زمان در آن عصر، چنان در مخالفت و ظلم و دشمنی نسبت به امام منتظرَشان سنگ تمام گذاشتند که اصلاً نوبت به شامی‌ها نرسید. حالا خیلی از ما هم ادعا می‌کنیم، گریه می‌کنیم، ندبه می‌کنیم و ندبه می‌خوانیم. مجلس می‌گیریم، اگر دستمان می‌رسید، نامه هم می‌نوشتیم که مهدی بیا، ما اهل کوفه نیستیم، غافل از این‌که اگر تلاش نکنیم، معرفتمان را بر اساس عقل، آیات قرآن و روایات معتبری که در دست‌رسی داریم و عمیق و ریشه‌ای نکنیم و البته توفیق الهی هم همراهمان نباشد، چه بسا روی اهل کوفه را خباثت و عهدشکنی و دشمنی با امام عصر سفید کنیم. مطلب جلسه قبل یادمان بیاید. می‌بینیم که خیلی از ما منتظر امام زمانی هستیم که باورهای اعتقادی، سیاسی و حزبی ما را تأیید کند. منتظر امام زمانی هستیم که دنیای ما را آباد کند. مشکلات ما را بر طرف کند. دشمنان ما را نیست و نابود کند و از این دست مسائل. در همه این مسائل، این ما هستیم که محور هستیم. دنیای ما، مشکلات ما،‌دشمنان ما و … اهل کوفه هم دنبال همین ما بودند و وقتی حضور امام علیه‌السلام را با امیال و منافع خود مخالف دیدند، آن کردند که کردند. در حالی که باید دنبال خواسته و اراده امامشان می‌بودند، حتی اگر زحمت و ضرر دنیوی می‌داشت. خیلی از ما هم همین هستیم. به جای آن‌که دنبال خواسته و اراده امام زمانمان باشیم، دنبال منافع خودمان هستیم و طبیعی است که اگر حضور امام زمان را در مخالفت با باورهای اعتقادی، امیال سیاسی و حزبی، منافع دنیا و … خودمان ببینیم، همان کاری را می‌کنیم که اهل کوفه کردند.
پس چه کنیم؟ باز هم عرض می‌کنم راهی که به ذهن حقیر می‌رسد که این‌که باورهایمان را بر اساس فهم دقیق و ریشه‌ای منابع اصلی، یعنی عقل و قرآن و روایت معتبر تقویت کنیم و تلاش خود را با آن‌ها مطابق کنیم. دیگر ضمن آن‌که بپذیریم شاید بخشی از اعتقادات دینی ما که ناشی از برداشت‌های ما است، تمایلات سیاسیمان و … اشتباه است، راه اصلاح را باز بگذاریم و تلاش کنیم که این خودخواهی و خودمحوری را تضعیف کنیم. دعا و توکل و توسط که جای خود دارد. ضمن آن‌که تسریع در فرج را از الله تعالی می‌خواهیم، از او بخواهیم که بضیرت ما را تقویت کند. خودخواهی و خودمحوری ما را کم کند و …
خیلی دین می‌خواست این‌جا در مورد شرایط منتظر هم چند کلامی صحبت می‌کردیم، اما بماند برای روایت‌های بعد از این.
3- در پایان روایت هم امام صادق علیه‌السلام، به اشاره به آیه 62 سوره یونس، این منتظران در غبیت و مطیعان در ظهور را از مصداق کسانی معرفی می‌کنند که از اولیاء الله هستند که از اطاعت اوامر امام زمان، نَه ترسی دل خواهند داشت و نَه اندوهگین می‌شوند. محکم و با کمال میل، در خدمت اوامر امام هستند، حتی اگر به ظاهر، به ضررشان باشد.

فرمود جعفر بن محمد الصادق علیه‌السلام درباره کلام الله عز و جل: «یَوْمَ یَأْتی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أوْ کَسَبَتْ فی إیمانِها خَیْر»: «یعنی خروج قائم علیه‌السلام، منتظر از ما.» سپس فرمود: «ای ابوبصیر! خوشا به حال شیعه قائم ما، منتظان برای ظهورش در غیبتش و اطاعت‌کنندگان برای او در ظهورش. آن‌ها اولیای الله هستند، نه خوفی بر آن‌ها است و نه آن‌ها محزون می‌شوند.»

فهرست مطالب

باز کردن همه | بستن همه