الحدیث 39 / 1

39/1- علی بن إبراهیم، قال: حدثنا جعفر بن أحمد، قال: حدثنا عبدالکریم ابن عبدالرحیم، عن محمد بن علی، عن محمد بن الفضیل، عن أبی‌حمزة، قال: سألت أباجعفر علیه‌السلام عن قول الله تعالی[1]: فَلَمّا نَسوا ما ذُکِّروا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أبْوابَ کُلِّ شَیءٍ. قال: «أما قوله: فَلَمّا نَسوا ما ذُکِّروا بِهِ یعنی فلما ترکوا ولایة علی [امیرالمؤمنین] علیه‌السلام- و قد أمروا بها- فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أبْوابَ کُلِّ شَیءٍ یعنی دولتهم فی الدنیا و ما بسط لهم فیها، و أما قوله: حَتَّی إذا فَرِحوا بِما أوتوا أخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإذا هُمْ مُبْلِسونَ یعنی بذلک قیام القائم، حتی کأنهم لم یکن لهم سلطان قط، فذلک قوله بَغْتَةً. فنزل آخر هذه الآیة[2] علی محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم [و قوله]: فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذینَ ظَلَموا وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ).»[3]
—————————————-

[1]. [در مأخذ: عز و جل.]
[2]. در مأخذ: فنزلت بخبره هذه الآیة.
[3]. تفسیر قمی 1: 200.

طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام غیر معتبر است.
این حدیث را علامه بحرانی از کتاب تفسیر القمی (ج 1، ص 200) روایت کرده‌اند. اگر اعتبار این کتاب را بپذیریم، باید گفت که این حدیث را علی بن ابراهیم القمی از جعفر بن احمد از عبدالکریم بن عبدالرحیم از محمد بن علی، ابوسمینه از محمد بن فضیل بن کثیر الصیرفی از ابوحمزه الثمالی روایت کرده است که جعفر بن احمد و عبدالکرم بن عمرو شناسایی نشدند و مهم‌تر آن‌که ابوسمینه و محمد بن فضیل از ضعفا هستند و در نتیجه طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام معتبر نیست. مشکل دیگر سند این حدیث در انتساب این کتاب به علی بن ابراهیم القمی است که گفتیم معتبر نیست. علاقه‌مندان به ضمائم مراجعه بفرمایند.
محمد بن حسن الصفار نیز مفصل این حدیث را در بصائر الدرجات (ص 77)، از عبدالله بن عامر از احمد بن محمد بن خالد البرقی از حسین بن عثمان از محمد بن فضیل از ابوحمزه الثمالی روات کرده است که این طریق هم به واسطه محمد بن فضیل بن کثیر الصیرفی که از ضعفا است، معتبر نیست.

هر چند بخشی از اتفاقات مذکور در روایت، واقعیت خارجی دارند، یعنی دشمنان اهل بیت علیهم‌السلام، ولایت امیر مؤمنان علیه‌السلام را که مأمور به پذیرش آن بودند، ترک کردند و در دنیا دولت و حکومت یافتند و إن شاء الله با قیام امام عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف پرونده دولت و قدرت آن‌ها چنان بسته می‌شود که گویی هرگز نبوده است، اما این‌که بگوییم منظور از آیات موجود در روایت، این مطالب است، دلیل معتبر می‌خواهد که روایت غیر معتبر، دلیل معتبر نیست.
در ضمن این را هم اضافه کنم که وقتی تاریخ را مرور می‌کنیم، می‌بینیم که از سنت‌های حاکم بر جهان خلقت این است که افرادی از انسان‌های ظالم، به چنان مکنت و حتی قدرتی می‌رسند که یا در عصر خود کم‌نظیر است و یا حتی در گذشته و آینده آن‌ها هم کم‌تر دیده می‌شود، اما دولت هیچ یک پاینده و ابدی نیست و بالأخره روزی بساط مکنت و قدرت آن‌ها برچیده می‌شود و جز نام و خاطره‌ای در تاریخ از آن‌ها نمی‌ماند. البته خود این هم در مورد قدرتمندانی است که نامشان در تاریخ هست، و الا چه بسا قدرت‌هایی که نامشان حتی از تاریخ هم پاک شده است.

فهرست مطالب

باز کردن همه | بستن همه