الحدیث 38 / 2
38/2- العیاشی، بإسناده: عن سلیمان بن هارون، قال: قلت له: إن بعض هؤلاء العجلیة[1] یقول: إن[2] سیف رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلم عند عبدالله بن الحسن! … فقال: و الله ما رآه [هو][3] و لا أبوه بواحدة من عینیه، إلا أن یکون رآه[4] أبوه عند الحسین علیهالسلام و إن صاحب هذا الأمر محفوظ له، فلا تذهبن یمینا و لا شمالا، فإن الأمر- و الله- واضح، و الله لو أن أهل السماء و الأرض اجتمعوا علی أن یحولوا هذا الأمر من موضعه الذی وضعه الله فیه ما استطاعوا، و لو أن الناس کفروا جمیعا حتی لا یبقی أحد، لجاء الله لهذا الأمر بأهل یکونون[5] من أهله.» ثم قال: «أما تسمع الله یقول: یا أیُّها الَّذینَ آمَنوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتی اللهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبّونَهُ أذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنینَ أعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرینَ …؟- حتی فرغ من الآیة- و قال فی آیة أخری: فَإنْ یَکْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَکَّلْنا بِها قَوْماً لَیْسوا بِها بِکافِرینَ» ثم قال: «إن [أهل] هذه الآیة هم أهل تلک الآیة.»[6]
—————————————-
[1]. در مأخذ: العجلة.
[2]. در مأخذ: یزعمون أن [در نسخه بحار: یقولون: إن].
[3]. [از نسخه بحار. در مأخذ: هؤلاء.]
[4]. [در مأخذ: أراه.]
[5]. [در متن: یکون.]
[6]. تفسیر العیاشی 1: 326 [مائده، ح 135].
طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام غیر معتبر است.
این حدیث در تفسیر العیاشی (ج 1، ص 326) به صورت مرسل از سلیمان بن هارون که احتمالا العجلی است، روایت شده است. گفتیم که مرحوم العیاشی، متوفای سال 320 هجری است و نمیتواند بیواسطه از اصحاب ائمه روایت کند. در نتیجه طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام معتبر نیست.
در ضمن حدیث مضمره هم هست، یعنی از ظاهر کلام معلوم نیست که ضمیر «ه» در «قلت له» که بعدش هم صاحب کلام است، کیست. اگر حدیث معتبر بود، ارزش داشت که بررسی کنیم و ببینیم به نتیجه میرسیم که معصوم علیهالسلام یا خیر، اما چون معتبر نیست، از آن گذر میکنیم.
سند حدیث غیر معتبر نیست، اما چند نکتهای را به بهانه آن عرض کنم.
1- عجلیه از گروههای زیر مجموعه زیدیه بودند که خود را پیرو هارون بن سعد بن عقبة بن بشیر العجلی میدانستند. این هارون بن سعد، در سال 145 هجری کشته شد و فرقهاش هم ظاهرا کمی بعد از خودش در سایر فرقهها ادغام شد. ناگفته نماند که زیدیها و حسنیها،علی رغم اینکه هر دو از سادات بودند و ضد خلافای بنیامیه و بنیالعباس مبارزه میکردند و حتی گاهی اوقات ائتلافهایی هم داشتند، خیلی آبشان در یک جوی نمیرفته و به طور کلی با هم اختلاف داشتند. خاطرم نمیآید در نبردی روبهروی هم قرار گرفته باشند، اما بعید نیست بر ضد هم فعالیت تبلیغی داشته و در این گیر و دار، روایتی هم به نفع خود، یا ضد طرف مقابل ساخته باشند.
2- منظور از عبدالله بن حسن در این روایت، عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب است. او را عبدالله المحض و عبدالله الکامل هم میگویند، چرا که میگفتند اول کسی است که از پدر و مادر به امیر مؤمنان و حضرت صدیقه کبری علیهماالسلام میرسد. به عبارات دیگر، اولین سید طباطبایی است.
پدر او، حسن المثنی است که فرزند امام مجتبی علیهالسلام بوده و به همین جهت هم به حسن المثنی مشهور شده است. حسن المثنی در ماجرا کربلا حضور داشت و جنگید و زخمی هم شد، اما زنده ماند و با واسطهگری زنی به نام اسماء بنت خارجه الفزاری که از اقوام مادری او بود، از اسارت نجات یافت که داستانش طولانی و فعلا از آن گذر میکنیم. حسن المثنی بعد از شهادت امام حسین علیهالسلام بزرگ بنیهاشم بوده و رسیدگی به امورات صدقات امیر مؤمنان علیهالسلام با او بود. بعضی گفتهاند ادعای امامت داشت که به نظر حقیر نَه تنها دلایل این افراد تمام نیست که دلایل مهمی بر خلاف آن وجود دارد. ایشان در قیام عبدالرحمن، پسر محمد بن اشعث بن قیس الکندی هم خودش، هم پدرش و هم جدش از اشقیا و مخالفان امامان شیعه بودند، بر ضد حجاج بن یوسف ثقفی شرکت کرد که علت آن برای حقیر معلوم نشد. اشعث بن قیس از طرفداران امویان بود. محمد بن اشعث هم ابتدا از گروه امویان بود، اما بعد از مرگ یزید، خودش و پسرانش به زبیریان پیوستند. عبدالرحمن ابتدا سرلشگر سپاه حجاج بن یوسف بود، سپاهی که به جهت بزرگی و زرق و برق، به جیش الطواویس یعنی لشگر طاووسها مشهور شد، اما بعد از فتوحاتی در سیستان، بین او و حجاج بن یوسف که والی عراق بود، اختلافاتی پیش آمد که نتیجه آن، شورش عبدالرحمن و بیعت سپاهش با او، برای سرنگونی حجاج و حتی عزل خلیفه، یعنی عبدالملکِ مروان بود. او وقتی بعد از پیروزیها و شکستهایی وارد بصره و کوفه شده، مورد استقبال علما، قاریان، بزرگان و توده مردم قرار گرفت و سپاه بزرگی گرد آورد. در ابتدا وزنه پیروزی به سمت عبدالرحمن بود، تا جایی که عبدالملک که خلیفه بود، پیشنهاد صلح و حتی عزل حجاج را داد، اما حجاج که سخت نگران شده بود، به عبدالملک یادآوری کرد که قصد عبدالرحمن، در نهایت عزل خود عبدالملک از خلافت است، عبدالملک هم ناچار شد با تمام قوا به جنگ عبدالرحمن بشتابد که نتیجهاش شکست عبدالرحمن در چند نبرد مختلف و متواری شدن او به سمت سیستان بود. نهایتا هم در آنجا دستگیر و در منطقه رُخَّج کابل خود را از بلندی قصر به پایین انداخت و مرد. جسدش را نزد حجاج بردند و او هم سرش را جدا کرده و برای عبدالملک فرستاد. حسن مثنی هم بعد از شکست نهایی سپاه عبدالرحمن، متواری شد و نهایتاً به دست فرستادگان ولید بن عبدالملک دستگیر، مسموم و به قتل رسید. جنازهاش را به مدینه منتقل کردند و همانجا دفن شد. بخاری در الصحیح (ج 2، ص 88) آورده است که همسر او، یعنی فاطمه بنت الحسین برای یک سال بر سر مزار او قبهای ساخت.
اما مادر عبدالله بن الحسن المثنی، فاطمه دختر امام حسین علیهالسلام است که او هم در کربلا حضور داشت و در بین اسرا از کربلا تا شام و از شام تا مدینه را طی کرد. این خانم همان کسی است که او را از یزید طلب کردند که به عنوان کنیز به خدمت بگیرند که این ماجرا هم مفصل است و فعلا از آن گذر میکنیم. از شواهد تاریخی اینگونه بر میآید که ازدواج حسن المثنی و فاطمه دختر امام حسین در آن ده سال بین شهادت امام مجتبی علیهالسلام تا شهادت امام حسین علیهالسلام منعقد شده است. بعضی گفتهاند در سال 60 یا 61 بوده که نیاز به تحقیق دارد. آوردهاند که ایشان بسیار شبیه حضرت صدیقه کبری علیهاالسلام بوده و محبوبترین دخترام امام حسین علیهالسلام نزد ایشان بوده است.
نکته آخر در این بند اینکه عبدالله بن حسن المثنی را اولین سید طباطبایی دانستهاند، محل کلام است، چرا که میدانیم امام باقر علیهالسلام هم سید طباطبایی است، یعنی پدر و مادرشان علوی فاطمی بودهاند. پدرشان که امام سجاد علیهالسلام است و مادرشان، فاطمه دختر امام مجتبی علیهالسلام. بسیاری از کتب تراجم، تولد امام باقر علیهالسلام را سال 57 هجری آوردهاند، یعنی در ایام عاشورای سال 61 هجری، حدود چهار سال داشتهاند. از طرفی، هر چند در کتب متأخر تولد عبدالله بن حسن را سال 70 هجری دانستهاند، یعنی 13 سال کوچکتر از امام باقر علیهالسلام، اما در کتب متقدم، مطلبی درباره سال تولد او نیافتهام. حال اگر سال تولد عبدالله بن حسن را بعد امام باقر بدانیم، شاید بتوان او را اولین سید طباطبایی حسنی دانست، اما اولین سید طباطبایی خیر، چرا که امام باقر علیهالسلام، اولین سید طباطبایی میشوند. اما در مقابل اگر فرض کنیم او اولین سید طباطبایی است و به همین جهت هم به «المحض» و «الکامل» مشهور شده است، معلوم میشود که تولد او پیش از امام باقر علیهالسلام بوده است. به هر حال! اگر این موضوع برای کسی مهم بود، میتواند روی آن کار کند.
یکی دو نکته هم درباره فرزندان عبدالله بن حسن المثنی عرض کنم؛
مادر شهید فخ یا همان حسین بن علی، نوه حسن المثنی که ضد هادی عباسی قیام کرد و در سال 169 هجری در منظقه فخ مکه به شهادت رسید، دختر همین عبدالله بن حسن است. نام مادرش را زینب بنت عبدالله بن حسن المثنی نوشتهاند.
فرزند دیگر عبدالله ین حسن المثنی، محمد، مشهور به نفس زکیه است، او را فردی عالم و متقی دانستهاند که در سال 145 هجری بر ضد حکومت بنیالعباس قیام کرد و مردم مدینه به فتوای مالک بن انس با او بیعت کردند. او به دست سپاه منصور عباسی شکست خورد. ماجراهای این فرد و کلاً نوادگان امام مجتبی علیهالسلام که قیام کردند، بسیار جالب و البته آموزنده است.
نکته آخر را هم صرفا جهت اطلاعات عمومی عرض کنم و بگذریم. این عبدالله بن الحسن المثنی، فرزندی به نام ادریس داشت که به شما افریقا گریخت و در قرن دوم هجری که قرن هشتم میلادی بشود، در مناطق غربی آن، موفق به تشکیل حکومتی شد که هنوز هم باقیمانده آن پابرجا است. او موفق به تشکیل حکومتی شد که به «الأدارسة» مشهور شد و پادشاه فعلی مراکش، یعنی محمد بن حسن بن محمد العلوی الحسنی، بنا بر مدارک موجود که ظاهراً کاملاً هم معتبر است، از نسل همین ادریس بن عبدالله بن حسن المثنی است.
3- سایر مطالب روایت بعضاً به قرینههای خارجیه ، تأیید میشود، اما فراموش نکنیم که وقتی آن قرائن خارجیه هستند، عملا نیازی به این روایت غیر معتبر نداریم.