الحدیث 35 / 1
1/35- علی بن إبراهیم (القمی)، قال: حدثنی أبی، عن القاسم بن محمد، عن سلیمان بن داود المنقری، عن أبیحمزة، عن شهر بن حوشب، [قال]: قال لی الحجاج: یا شهر آیة[1] فی کتاب الله قد أعیتنی، فقلت: أیها الأمیر أیة آیة هی؟ فقال: قوله: وَ إنْ مِنْ أهْلِ الْکِتابِ إلّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ و الله إنی لآمر بالیهودی و النصرانی فیضرب عنقه، ثم أرمقه بعینی فما أراه یحرک شفتیه حتی یخمد! فقلت: أصلح الله الأمیر! لیس علی ما [ت] أولت، قال: کیف هو؟ قلت: «إن عیسی ینزل قبل یوم القیامة إلی الدنیا فلا یبقی أهل ملة، یهودی و لا غیره[2] إلا آمن به قبل موته و یصلی خلف المهدی.» قال: ویحک! أنی لک هذا و من أین جئت [به]؟ فقلت: حدثنی به محمد بن علی بن الحسین بن علی بن أبیطالب علیهم السلام. فقال: جئت بها و الله من عین صافیة.[3]
—————————————-
[1]. در مأخذ: بأن آیة.
[2]. در مأخذ: لا نصرانی.
[3]. تفسیر قمی 1: 158.
طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام غیر معتبر است.
این حدیث را علامه بحرانی از کتاب تفسیر القمی (ج 1، ص 158) روایت کردهاند. اگر اعتبار این کتاب را بپذیریم، باید گفت که این حدیث را علی بن ابراهیم القمی از پدرش از قاسم بن محمد الاصفهانی از سلیمان بن داود المنقری از ابوحمزه الثمالی از شهر بن حوشب روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند، مگر شهر بن حوشب که از ثقات درجه دو میشود. پس اگر کسی انتساب کل کتاب به علی بن ابراهیم القمی را معتبر بداند، یا حداقل انتساب حدیث را معتبر بداند، این حدیث معتبر درجه دو میشود. اما مشکل اصلی، عدم صحت انتساب این کتاب و همه احادیث آن به علی بن ابراهیم القمی است که عزیزان میتوانند در این زمینه به ضمائم مراجعه کنند. پس حدیث بر مبای ما معتبر نیست.
با اینکه حدیث معتبر نیست، چند نکتهای را به بهانه عرض کنم و بگذریم.
فارغ از بحثهای مفصلی که میتوان درباره تاریخ حجاج بن یوسف و روحیات و اقدامات او داشت و اینکه در کشتن یهود و نصاری تا چه اندازه اهتمام داشته، نکتهای که در این حدیث جلب توجه میکند اینکه به استناد این حدیث، معلوم میشود شهر بن حوشب این حدیث را در زمان حجاج بن یوسف از امام باقر علیهالسلام روایت کرده است. خب! میدانیم. حجاج در ماه رمضان یا شوال سال 95 هجری از دنیا رفت و این در حالی است که شهادت امام سجاد و آغاز امامت امام باقر را بین سالهای 92 تا 100 هجری دانستهاند. با این حساب، اگر کسی این حدیث را معتبر بداند، چه بسا ناچار باشد، شهادت امام سجاد علیهالسلام را پیش از مرگ حجاج بن یوسف بداند چرا که معولاً ائمه بعد، به ندرت در زمان امام قبل، چنین اظهاراتی داشتهاند. البته این فقط در حد تقویت جزئی این نظریه است، آن هم به شرط آنکه محقق، این روایت را معتبر بداند.
این نکته را هم اضافه کنم که حجاج علاوه اهتمام جدی بر کشتن مسلمانهای مخالف حکومت، اعم از علویان و زیدیان و غیر اینها، با توجه به اینکه شورش سیستان را سرکوب کرد و فتوحاتی هم به سمت شبه قاره هند، داشت، طبیعتاً در کشتار جماعت زیادی از غیر مسلمانان مانند زردشتیها و مجوسیان، بوداییان هم دخالت داشته است، اما اینکه با یهود و نصاری چه میکرده، اهل تاریخ اگر به کارشان بیاید، باید بررسی کنند و ببیند نتیجه چه میشود.
اما نکتهای هم درباره خود آیه عرض کنم. ما هیچ روایت معتبری در توضیح و تفسیر یا تأویل این آیه، در ما نحن فیه نداریم، اما با توجه به سیاق آیات، کاملا واضح است که ضمیر «ه» در لیؤمنن به، به حضرت مسیح علیهالسلام بر میگردد و آیه مبین این مطلب است که همه اهل کتاب، پیش ازمرگشان به حضرت مسیح علیهالسلام ایمان میآورند و ایشان هم در زمان قیامت بر آنها گواه خواهد بود. حال اگر اهل کتاب در این آیه را صرفاً مسیحیان در نظر بگیریم، قاعدتا به این معنا میشود که آنها پیش از مرگشان به حضرت مسیح و حقانیتش اطمینان قلبی یا همان ایمان پیدا میکنند و چه بسا درست و غلط باورهای خود متوجه میشوند و اگر اهل کتاب را عام بگیریم، علاوه بر معنایی که عرض کردم، ظاهرا نشان از آن است که علاوه بر باورمندان به حضرت مسیح علیهالسلام، منکران ایشان مانند یهود نیز به حقانیت او باور قلبی یا همان ایمان پیدا میکنند و متوجه خطای اعتقادی خود میشوند. حال ممکن است این سؤال پیش بیاید که در این صورت، ایمان منکران حضرت مسیح به ایشان، قبل از مرگ، فایدهای دارد یا خیر. به گمانم جواب کاملا روشن است. هم به دلایل عقلی و به تصریحات نصی، میدانیم که ایمان، ولو قلبی و واقعی، در لحظه مرگ یا به طور کلی زمانی که کار از کار گذشته است، فایدهای ندارد، کما اینکه در آیه 90 سوره یوسف علیهالسلام، آنجا که میفرماید: «وَ جاوَزْنا بِبَنی إسْرائیلَ الْبَحْرَ، فَأتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَ جُنُودُهُ بَغْیاً وَ عَدْواً، حَتَّی إذا أدْرَکَهُ الْغَرَقُ»، به صراحت از زبان فرعون آمده است: «آمَنْتُ أنَّهُ لا إلهَ إلاَّ الَّذی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إسْرائیلَ وَ أنَا مِنَ الْمُسْلِمینَ» و این در حالی است که بنا بر نصوص معتبر، میدانیم این ایمان فرعون، بهرهای برایش نداشت. البته این امکان درباره فرعون هم مطرح است که شاید این اظهار ایمان را از قلب خود نکرده باشد که إن شاء الله در جای خود درباره آن گفت و گو خواهیم کرد.