الحدیث 15 / 12
12/15- الطبرسی فی الاحتجاج: عن عبدالعظیم الحسنی رضیاللهعنه قال: قلت لمحمد بن علی بن موسی علیهم السلام: [یا مولای] إنی لأرجو أن تکون القائم من أهل بیت محمد الذی یملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا. فقال علیهالسلام: «ما منا إلا قائم بأمر الله و هاد إلی دین الله و لکن القائم الذی یطهر الله به الأرض من الکفر و الجحود و یملأها[1] قسطا و عدلا، هو الذی یخفی علی الناس ولادته و یغیب عنهم شخصه و یحرم علیهم تسمیته، و هو سمی رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلم و کنیه و هو الذی تطوی له الأرض، و یذل له کل صعب، یجتمع إلیه من أصحابه عدة أهل بدر ثلاث ماءة و ثلاثة عشر رجلا من أقاصی الأرض، و ذلک قول الله عز و جل: أیْنَ ما تَکونوا یَأْتِ بِکُمُ اللهُ جَمیعاً، إنَّ اللهَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ فإذا اجتمعت له هذه العدة من أهل الأرض[2]، أظهر الله أمره فإذا کمل له العقد- و هو عشرة آلاف رجل- خرج بإذن الله، فلا یزال یقتل أعداء الله حتی یرضی الله عز و جل. قال عبدالعظیم: فقلت له: یا سیدی، فکیف یعلم أن الله قد رضی؟ قال: «یلقی فی قلبه الرحمة، فإذا دخل المدینة أخرج اللات و العزی فأحرقهما.»[3]
—————————————-
[1]. در مأخذ: یملأ الأرض.
[2]. در مأخذ: الإخلاص.
[3]. الاحتجاج 2: 249- 250. ظهور مخالف خفا و خروج در مقابل قعود است و هر ظهوری خروج نیست. بنابراین، از حدیث فوق استفاده میشود که امام علیهالسلام، خود و اصحابش، چند روز پیش از قیام در مکه مکرمه ظاهر و آشکار خواهند شد؛ چنانکه در حدیث بعدی مؤید این معنی هست؛ بدینگونه که اهل مکه از دیدن افراد ناشناخته- که به جستوجوی منازلی برای سکونت خویشاند- وحشت میکنند و ماجرای خواب یکی از مکیان و اینکه گفتوگوهایی بین مردم درمیگیرد که در برابر آن پدیده چه کار کنند … در چنین حالیاند که یکباره خبر ظهور امام علیهالسلام در جهان شیوع مییابد و عقد(- ده هزار نفر)- که یاران با اخلاص و منتظران آن حضرتاند- به خدمتش میشتابند. در آن هنگام، خدای- تبارک و تعالی- اذن میدهد که آن حضرت خروج و قیام کند. [توضیح از مترجم است]
طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام، غیر معتبر است.
این حدیث را احمد بن علی الطبرسی که متوفای سال 588 هجری قمری است، به صورت مرسل در کتاب الإحتجاج (ج 2، ص 449)، از عبدالعظیم الحسنی که متوفای حدود 272 هجری قمری است، روایت کرده است. یعنی ارسالی حدوداً سه قرنه دارد و در نتیجه طریق این عبارات، طبق گزارش شیخ طبرسی به امام جواد علیهالسلام معتبر نیست. شبیه این حدیث را فضل بن حسن الطبرسی، متوفای سال 548، یعنی چهل سال پیش از شیخ طبرسی صاحب الإحتجاج، در کتاب إعلام الوری بأعلام الهدی (ص 425) هم با همین سند آوردهاست و بعید نیست صاحب الإحتجاج مطلب را از ایشان گرفته باشد. البته شبیه این حدیث را بامختصر تفاوتی در متن، دو نفر از محدثین متقدم به صورت مسند روایت کردهاند.
1- علی بن محمد الخزاز در کتاب کفایة الأثر (ص 281) از ابوعبدالله، حسین بن محمد بن سعید بن علی الخزاعی از محمد بن جعفر الاسدی از سهل بن زیاد از عبدالعظیم الحسنی
2- شیخ صدوق در کتاب کمال الدین (ج 2، ص 377) از محمد بن احمد الشیبانی که در بعضی نسخ السنانی نوشته شده و درستش هم همین است، از محمد بن جعفر الاسدی از سهل بن زیاد از عبدالعظیم الحسنی
که در هر دو طریق، سهل بن زیاد از ضعفا است. البته رجالیون درباره او اختلاف نظر دارند و به نظر حقیر از افرادی است که به هیچ عنوان قابل اعتماد نیست و در نتیجه این طریق هم به معصوم علیهالسلام معتبر نیست. دوستان إن شاء الله بحث پیرامون توثیق یا تضعیف او را در ضمائم قرار خواهند داد، تا اهل فن خودشان جمعبندی کنند.
حال اگر کسی سهل بن زیاد را ضعیف بدانیم، یا در او توقف کنیم که هیچ، انتساب این حدیث به امام جواد علیهالسلام معتبر نمیشود، اما اگر به هر دلیلی او را توثیق کنیم، هر دو طریق بر مبنای ما معتبر میشود، چرا که در طریق اول، ابوعبدالله الخزاعی از ثقات درجه دو و علی بن محمد الخزاز و عبدالعظیم الحسنی، از ثقات درجه یک هستند. محمد بن جعفر الاسدی هم که از ثقات مشروط است و با فرض وثاقت سهل بن زیاد، مشکلی در سند این حدیث، ایجاد نمیکند. در طریق دوم هم، محمد بن احمد بن محمد بن سنان السنانی از ثقات درجه یک است و ما بقی را هم که عرض کردم. خلاصه اینکه با فرض وثاقت سهل بن زیاد، طریق کفایة الأثر، معتبر درجه دو و طریق کمال الدین، معتبر درجه یک است، اما نکته اینجا است که سهل بن زیاد، به نظر حقیر از افراد بسیار ضعیف است.
با توجه به غیر معتبر بودن سند این حدیث، چند نکتهای را عرض کنم و برویم سراغ حدیث بعد.
1- مهمترین تفاوت احادیث دو شیخ طبرسی و شیخ صدوق با علی بن محمد الخزاز، در عبارت آخر آن است. یعنی عبارت «فإذا دخل المدینة أخرج اللات و العزی فأحرقهما» که در سه تای اول هست، اما در کفایة الأثر نیست.
2- کسانی که به این حدیث اعتماد کردهاند، معمولا بر این نظر بودهاند که منظور از لات و عزی که در مدینه خارج میشوند و به آتش کشیده میشوند، خلیفه اول و دوم هستند. اما امثال حقیر که انتساب این حدیث را به معصوم علیهالسلام معتبر نمیدانند، چارهای جز توقف ندارند.
3- کسی که بخواهد به این حدیث اعتماد کند، باید بپذیر که امام عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف، تا زمانی کهدتعداد یارانشان به حدود ده هزار نفر نرسد، خروج خود را آغاز نمیکنند و این در حالی است که در روایات معتبر ما نه تنها چنین چیزی نیست، بلکه خلاف آن هم هست.
4- نکته دیگری که خوب است عرض کنم، درباره عبارت «ما مِنّا إلّا قائِمٌ بِأمْرِ اللهِ وَ هادٍ إلَی دینِ اللهِ وَ لَکِنَّ الْقائِمَ الَّذی یُطَهِّرُ اللهُ بِهِ الْأرْضَ مِنْ أهْلِ الْکُفْرِ وَ الْجُحودِ وَ یَمْلَأُ الْأرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلا …» که به قرائن خارجیه قابل قبول است. یعنی همه امامان از اهل بیت علیهمالسلام، قائم به امر الله تعالی و هادی به به سوی دین او هستند و به همین جهت به ندرت به این لقب نامیده شدهاند، اما آنکه متعارفاً با عنوان قائم آل محمد شناخته میشود، دوازدهمین ایشان است که امام عصر ما است.
5- نکته آخر هم درباره ممنوعیت نامبردن ایشان به اسم خاصشان، یعنی محمد است که إن شاء الله در فرصتی مقتضی درباره آن صحبت خواهیم کرد و خواهیم دید که این ممنوعیت هزارهای است که منتفی شده است و میتوان ایشان را به نامشان نام برد در نوشتت هم محمد و مانند آن نوشت و با خیال راحت میتواند نام ایشان را نوشت و گفت.
البته مطالب دیگری هم میتوان درباره این حدیث گفت که با توجه به ضعف جدی سندی این حدیث، از آن گذر میکنیم.