حدیث 735
735- 11-[1] وَ عَنِ الصَّفّارِ عَنْ أحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلی بْنِ یقْطینٍ عَنْ أخیهِ الْحُسَینِ عَنْ أبیهِ عَلی بْنِ یقْطینٍ قالَ: سَألْتُ أباالْحَسَنِ ع عَنِ الْمَذْی أ ینْقُضُ الْوُضوءَ قالَ إنْ کانَ مِنْ شَهْوَةٍ نَقَضَ.
——————————
[1]– التهذیب 1- 19- 45، و الاستبصار 1- 93- 298.
طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام معتبر درجه یک است.
شیخ الطائفه این حدیث را به طریق خود در التهذیب و الإستبصار به محمد بن حسن الصفار که معتبر درجه یک است، از احمد بن محمد بن عیسی الاشعری از حسن بن علی بن یقطین از برادرش حسین از پدرش، علی بن یقطین روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند.
* * *
علامه مجلسی: صحیح (مل).
ما در این حدیث، با مسأله حدیث قبل، جدیتری مواجه هستیم. اینجا سخن از نقض وضو بر اثر مذی ناشی از شهوت است.
گفتیم که به هر حال مذی، ناشی از شهوت است، البته شهوت خفیف که مثالهایش در حدیث قبلی عرض شد. در ضمن در احادیث متعدد معتبر دیدیم که مذی، ناقض وضو نیست. با این حساب به نظر حقیر دو راه پیش رو داریم. اول اینکه مانند نکته آخر روایت قبل، بگوییم منظور از مذی در اینجا، همان جنب شدن و خروج منی است و منظور از شهوت در اینجا اوج شهوت است، اما طرف فکر میکرده که مذی است، اما به واقع منی بوده است. دوم اینکه بگوییم، «نقض» اینجا هم نشان از شدت استحباب است.
درباره این دو مورد خوب است، چند نکته را عرض کنم.
1. منی در انسانهای معمولی، معمولا جهنده است، یعنی با فشار و حالت جهش از آلت مرد خارج میشود، اما همواره چنین نیست و ممکن است در بعضی افراد، در خیلی موارد، یا گاهی از موارد، بدون اینها باشد. در حالت اولی که بیان کردیم، هم در این روایت و هم در روایت قبل، ممکن است، مطلب درباره این افراد و این دست موارد بوده باشد.
2. اگر حالت دوم را بپذیریم، برای دومین یا شاید سومین بار است که داریم نقض را حمل بر استحباب میکنیم. اگر این استثناءها زیاد شود، باید به این فکر کرد که تخصیص کثیر پیش میآید یا خیر. تخصیص اکثر که نیست، اما بر مبنای ما که تخصیص کثیر هم از حکیم قبیح است، شاید مجبور شویم در معنای نقض تجدید نظر کنیم و در این صورت شاید به این بیانجامد که لازم باشد در معنای احادیثی که نواقض وضو را با مشتقات نقض بیان میکردند، تجدید نظر کنیم.