حدیث 703 و جمعبندی این باب (موقت)
703- 3-[1] وَ بِإسْنادِهِ عَنِ الْحُسَینِ بْنِ سَعیدٍ عَنْ أخیهِ الْحَسَنِ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَماعَةَ قالَ: سَألْتُهُ عَنْ نَشیدِ الشِّعْرِ هَلْ ینْقُضُ الْوُضوءَ أوْ ظُلْمِ الرَّجُلِ صاحِبَهُ أوِ الْکَذِبِ فَقالَ نَعَمْ إلّا أنْ یکونَ شِعْراً یصْدُقُ فیهِ أوْ یکونَ یسیراً مِنَ الشِّعْرِ الْأبْیاتَ الثَّلاثَةَ وَ الْأرْبَعَةَ فَأمّا أنْ یکْثِرَ مِنَ الشِّعْرِ الْباطِلِ فَهُوَ ینْقُضُ الْوُضوءَ.
أقولُ: حَمَلَهُ الشَّیخُ عَلَی الِاسْتِحْبابِ وَ حَکَی بَعْضُ عُلَمائِنا انْعِقادِ الْإجْماعِ عَلَی عَدَمِ الْوُجوبِ وَ ذَلِکَ دالٌّ عَلَی تَرْجیحِ الْأوَّلِ.
——————————
[1]– التهذیب 1- 16- 35، و الاستبصار 1- 87- 276.
طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام معتبر درجه یک است.
شیخ الطائفه این حدیث را به طریق خود در التهذیب و الإستبصار به حسین بن سعید الاهوازی که معتبر درجه یک است، از برادرش حسن، از زرعه بن محمد از سماعه بن مهران روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند.
البته حدیث معتبر است، اما با توجه به شخصیت سماعة میشد گفت از امام معصوم است، هر چند در این ادعا، حرف و کلام است که در شرح متن عرض خواهم کرد.
* * *
علامه مجلسی: موثق (مل).
این روایت، از آن روایتهای خاص است. در ظاهر این روایت سرودن شعر، ظلم به دوست و رفیق و کذب، همهاش ناقض وضو معرفی شدهاند، مگر شعری که در آن راست گفته شود، شعر هم حداکثر سه چهار بیت باشد. بعد گفته شده است که شعر باطل اگر زیاد باشد، ناقض وضو است.
همانطور که در توضیح ذیل روایت میبینید، به جهت مخالفت با اجماع، بزرگان این روایت را حمل را بر بیان استحباب کردهاند. میدانید که بنده، اجماع را نَه کاشف از رأی معصوم میدانم و نَه از باب تراکم ظنون یا هر چیز دیگری، معتبر میدانم. پس این روایت را به واسطه مخالفت با اجماع نمیتوانم کنار بگذارم، چرا که اجماع به قول آقایان برای من لا حجت است و خبر واحد ثقه، میتواند حجت باشد، پس اگر من ممکن الحجة را به خاطر لاحجة کنار بگذارم، کار عاقلانهای نیست. البته بزرگانی که اجماع را حجت میدانند. وضعشان فرق میکند. اول باید بگویند، کدام اجماع مد نظرشان هست و آیا این اجماع، همان اجماعی است که نزدشان حجت است، یا نوع دیگری از اجماع است. بارها عرض کردهام که اجماع، لفظ مشترک است و انواع اجماع محصل بسیار است که ماهیتاً با هم فرق دارند. حالا هر اجماع محصلی، اجماع منقول هم دارد. در ضمن اینجا اجماع مدرکی است که عرض بنده هم به همینجا بر میگردد. بله! این روایت را به واسطه اجماع نمیتوانیم کنار بگذاریم، اما به جرأت میگوییم که این روایت با روایات معتبر متعددی که دیدیم حضر در نواقض وضو را بیان میکند، هماهنگ نیست و از این باب، شاید بتوان آن را کنار گذاشت. نکتهای را داخل پرانتز عرض کنم که اشتباه نشود، ما در مباحثات اصول فقه، در باب اجماع، دیدیم که فقط اجماع دخولی عصر حضور معصوم معتبر است که نَه این مورد مصداقی از آن است و نَه فعلا مصداق دیگری از آن به یاد دارم.
برگردیم سر بحث خودمان. عرض بنده این شد که به جهت مخالفت این حدیث با حصری که در روایات متعدد معتبر بیان شده است، نمیتوان سرودن شعر با این مشخصات، یا ظلم به دوست و همنشین و نیز کذب را ناقض وضو دانست، از طرفی سند حدیث هم مشکلی ندارد، اما میتوان حدیث را حمل بر استحباب کرد. اگر این حرف را بپذیریم و حدیث را حمل بر استحباب کنیم، پس باید بپذیریم که که نقض در چیزی، لزوما به معنای نقض متعارف ارتکازی نیست، بلکه گاهی جنبه تنزیهی دارد. فتأمل.
البته یک معنای دیگرگون و غیر متعارف هم میشود برای این روایت، بیان کرد که از ذهن امثال بنده تراوش میکند و شاید جای دیگری پیدایش نکنید. وضوء، از ریشه وضأ و به معنای پاکیزگی و زیبایی است. وضوء الشیء، یعنی آن چیز پاکیزه و زیبا شد. وضوی متعارف را هم از همین جهت وضو گفتهاند که باعث پاکیزگی و زیبایی ظاهری و باطنی میشود. هر چند به نظر غیر متعارف میرسد، اما شاید روایت در صدد بیان این موضوع بوده اند که شعر باطل، ظلم به دوست و کذب، زیبایی و پاکیزگی انسان را نقض میکند. طبیعتاً در این صورت، منظور زیبایی و پاکیزگی باطنی و معنوی انسان است.
نکته دیگری هم بگویم که شاید کس دیگری متعرض آن نشده باشد. دیدیم که حدیث مضمره است. یعنی به وضوح معلوم نیست سؤال از کیست و که پاسخ میدهد. با توجه به قاعده کلی، باید میگفتیم که سؤال و جواب از امام صادق علیهالسلام است، اما با توجه به متن حدیث، اگر این مورد را استثنا کنیم و بگوییم سؤال سماعه از امام علیهالسلام نبوده، بلکه از کس دیگری و برای اطلاع و اطمینان از نظر او بوده است، خالی از وجه نیست. شاید تذکر این نکته خوب باشد که بسیاری از روایات، حتی توسط راوی اول تقطیع شده است. یعنی روایات ما، مانند استفتاءات امروز نبوده که طرف در چند عبارت مشخص سؤالش را مطرح کند و پیامبر یا امام هم در چند جمله مشخص، جواب را بفرمایند. در بسیاری از اوقات، طرف میرفته خدمت معصوم و گپ و گفتی با هم داشتهاند و در این بین بعضی مطالب معرفی، از عقائد، تفسیر، فقه و غیر اینها توسط راوی برای دیگران نقل میشده است. ما در بسیاری از مواقع، از قبل و بعد این عبارات خبر نداریم و چه بسا در فهم عبارتی که به دست ما رسیده تأثیر داشته باشد. البته اگر راوی، فرد مقبولی باشد، سیره عقلایی بر این است که امید داشته باشیم، طرف تقطیع نابهجایی نکرده باشد، مگر در بعضی موارد، خلاف آن معلوم شود.
علی ای حال! آنچه مهم است اینکه اینها قبیح و گناه هستند، اما ناقض وضوی مورد بحث ما نیستند.
این را هم اضافه کنم که شاید روایت اول که دیدم راوی از ناقضیت شعر برای وضو سؤال کرد، ناشی از اطلاع راوی حدیث اول از این روایت بوده است.
* جمعبندی این باب (موقت):
آنچه در ما نحن فیه، یعنی نواقض وضو در این باب وجود دارد، اینکه چیزی به نواقض وضو اضافه نشد و نواقض وضو همانها هستند که در جمعبندی باب ششم عرض شد.