حدیث 35122 و جمع‌بندی این باب (موقت)

35122- 1-[1] مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقوبَ عَنْ عَلیِّ بْنِ إبْراهیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عیسَی عَنْ یونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْکانَ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أبی‌عَبْدِاللهِ ع قالَ: إذا قَتَلَ الرَّجُلُ الرَّجُلَینِ أوْ أکْثَرَ مِنْ ذَلِکَ قُتِلَ بِهِمْ.
وَ رَواهُ الشَّیْخُ بِإسْنادِهِ عَنْ عَلیِّ بْنِ إبْراهیمَ إلّا أنَّهُ أسْقَطَ قَوْلَهُ عَمَّنْ ذَکَرَهُ[2]
أقولُ: وَ یَأْتی ما یدُلُّ عَلَی ذَلِکَ[3].
——————————
[1]– الکافی 7- 285- 1.
[2]– التهذیب 10- 220- 867.
[3]– یأتی فی الحدیث 3 من الباب 45 من هذه الأبواب.

طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام معتبر درجه دو است.
ثقةالاسلام الکلینی این حدیث را از علی بن ابراهیم القمی از محمد بن عیسی بن عبید الیقطینی از یونس بن عبدالرحمن از عبدالله بن مسکان از من ذکره روایت کرده است که ابن عبید الیقطینی که از ثقات مشروطی است که البته مشکلی در این‌جا ایجاد نمی‌کند. من ذکره هم ابتداء مجهول است، اما به واسطه ابن مسکان، توثیق درجه دو می‌شود.
شیخ الطائفه هم شبیه این حدیث را به طریق خود در التهذیب و الإستبصار به علی بن ابراهیم القمی که معتبر درجه یک است، به باقی سند الکافی روایت کرده است، با این تفاوت که من ذکره آخر آن نیست. بنا بر قاعده من ذکره از قلم افتاده است.
البته ممکن است کسی بگوید که ابن مسکان، یک بار با واسطه از امام علیه‌السلام شنیده است و یک بار بدون واسطه. این حرف خالی از وجه نیست، اما با توجه به یکسانی کل سند حدیث، به نظر من بعید است.
* * *
علامه مجلسی: صحیح (مر).

این باب که تنها یک روایت هم دارد و روایت هم معتبر درجه دو است، درباره فردی است که دو نفر یا بیش‌تر را به قتل رسانده است. در این روایت آمده است که این قاتل، به واسطه قتل آن‌ها قصاص می‌شود.
در بعضی کشورها، برای این قاتل، به تعداد قتل‌هایی که کرده است، حکم قتل صادر می‌کنند، لذا اگر یکی از اولیای دم، از قصاص صرف‌نظر کرد، قصاص بعدی منتفی نمی‌شود. به نظر می‌رسد این حکم معقول است و منافاتی هم با این روایت ندارد.
البته نکته مهمی این‌جا هست که با مقدمه‌ای آن را عرض می‌کنم. همان‌طور که گفته شد، این روایت معتبر درجه دو است و اگر کسانی این روایت را معتبر ندانند که خالی از وجه هم نیست، تکلیفشان چیست؟ در ضمن این روایت بسیار ناقص است و فقط کلیتی را بیان می‌کند، در حالی که حالت‌های مختلفی مفروض است. در این جا با توجه به مجموعه روایات قبل، می‌شود حکم را معلوم کرد. من مطلب را با مثال قاتلی که دو نفر را به قتل رسانده توضیح می‌دهم که ساده باشد، شما می‌توانید، تعداد مقتول‌ها را بیش‌تر هم بکنید.
1. اولیای هر دو مقتول از قصاص بگذرند و دیه بخواهند. طبیعتا حق هر کدام از این خانواده‌ها، نباید موجب حق دیگری شود و هر کدام اولیای یک مقتول هستند، پس هر کدام این‌ها حق یک دیه کامل را دارند و اگر قاتل می‌خواهد از قصاص نجات پیدا کند، باید به هر کدام یک دیه کامل بدهد، مگر یکی یا هر دو از حق مخصوص خود گذشت کنند و دیه کمتری بگیرند.
2. اولیای یکی از دو مقتول قصاص بخواهند و اولیای دیگری دیه. گفتیم در این‌جا چون قاتل دو قتل کرده است، دو تاوان دارد، پس ‌تکلیف این است که به اولیای مقتولی که دیه می‌خواهند، دیه بدهند و اولیای مقتول دیگر، سراغ قصاص بروند. حالا اگر پرداخت دیه در گرو زنده بودن قاتل است، ابتدا باید دیه را بدهند که حق آن‌ها ضایع نشود و بعد قصاصش کنند، اما همیشه این‌گونه نیست و گاهی می‌شود فرد را قصاص کرد و دیه را که بدهی او به اولیای دم است، از ما ترک او، قبل از تقسیم ارث داد.
3. اولیای هر دو مقتول گذشت نکنند و قصاص بخواهند. می‌دانیم که معمولا فقط یک بار می‌توان فردی را قصاص کرد، در حالی که این قاتل، دو قتل بر گردن دارد. به نظر حقیر در این‌جا باید یک دیه از او گرفت و بین اولیای دو مقتول تقسیم کرد و قاتل را قصاص کرد.
این موارد با «لا یَبْطُلُ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ» هم هماهنگ است و جان هیچ کدام هدر نشده و بی‌مجازات نماده است..
این‌جا ممکن است این سؤال پیش بیاید که این تقسیم‌بندی و احکام آن، با روایت این باب منافاتی ندارد؟ بله! اگر مطمئن بودیم که روایت در صدد بیان همه حکم است، منافات پیدا می‌کرد، اما چنین اطمینانی نداریم. این روایت، با فرض اعتبار که البته برای ما معتبر است، اجمال دارد و فقط کلیت را بیان می‌کند. می‌گوید باید به واسطه آن‌ها قصاص شود و چیزی در بیان حالت‌های مختلف ندارد، کما این‌که اگر اولیای مقتولین گذشت کنند، قصاص منتفی است و در این روایت نیامده است. ما باید مسأله و حالات مختلف را بر اساس آیات قرآن و روایات معتبر دیگر و به کمک عقل حل کنیم که راه حلش این است که عرض کردم. اگر شما راه حل دیگری به ذهنتان می‌رسد، بفرمایید که ببینیم چیست. شاید راه حل شما درست باشد.
نکته دیگر این‌که همه این‌ها با فرض این است که قاتل و مقتول، مسلمان باشند، آزاد و عاقل و مختار باشند. قاتل بخواهد دیه بدهد و شرایط دیگر. بعضی از این‌ها را قبلا بررسی کردیم و إن شاء الله در آینده به بعضی دیگر خواهیم رسید. مثلا این‌که اولیای دم، قصاص نخواستند، اما دیه خواستند و حالا قاتل می‌گوید من دیه بده نیستم، می‌خواهید قصاص کنید. این‌ها را بعدا خواهیم رسید که در این‌جا هم که تعداد قاتلان، کمتر از مقتولان است، کاربرد دارد.

فهرست مطالب

باز کردن همه | بستن همه