9. آیه 74 سوره کهف (بحث قصاص)
فَانْطَلَقا حَتَّی إذا لَقیا غُلاماً فَقَتَلَهُ قالَ أ قَتَلْتَ نَفْساً زَکیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً نُکْراً (74)
پس رفتند تا ملاقات کردند جوانی را، پس کشت او را. گفت: «آیا کشتی فرد بیگناهی را به غیر فردی (دیگر)، قطعاً به تحقیق آوردی چیز منکری را». (74)
پس برفتند تا پسری را بدیدند و او را بکشت، گفت: چرا شخصی بری از گناه را جز بقصاص بکشتی؟ حقا که کاری زشت کردی! (74)
پس رفتند تا به نوجوانی برخوردند. [بنده ما] او را کشت. [موسی به او] گفت: «آیا شخص بیگناهی را بدون اینکه کسی را به قتل رسانده باشد کشتی؟ واقعا کار ناپسندی مرتکب شدی.» (74)
پس هر دو به راه افتادند تا آن گاه که به نوجوانی برخوردند (خضر به مجرد برخورد با وی) او را بکشت. موسی گفت: آیا نفس بیگناهی را بدون آنکه قتلی کرده باشد کشتی؟! به یقین کاری ناروا (از نظر شرع و عقل) به جا آوردی! (74)
این آیه و آیه تکمیلی آن از مهمترین و پیچیدهترین شبهاتی است که در قرآن بیان شده است که مفسرین مختلف سعی زیادی در توجیح آن کردهاند که انصافاً بعضی از آنها عجیب است. من وقت زیادی صرف این دو آیه کردم و از آنجایی که هیچ روایت معتبری هم درباره این داستان نداریم، واقعاً کار سخت بود. إن شاء الله در فرصتی تفسیر و مطالب مربوط این دو آیه را خواهیم گفت. اما آنچه مربوط به بحث ما است این است که همنشین حضرت موسی علیهالسلام، به غلامی میرسد و او را میکشد. غلام هم به معنای نوجوان است و هم جوان. هم به فرد نابابغ اطلاق میشود و هم فرد بالغ. علی ای حال! حضرت موسی علیهالسلام اعتراض میکند که چرا فرد بیگناهی که در قبال فرد دیگری نبود، به قتل رساندی؟ این چیز بسیار منکری است. از «نَفْساً زَکیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ» معلوم میشود که قصاص نفس در شریعت حضرت موسی علیهالسلام بوده است که در آیات قبلی هم چنین چیزی را دیدیم.
مطلب دیگری در ما نحن فی ندارد، لذا میرویم سراغ آیه بعدی.