الحدیث 36 / 1
1/36– محمد بن یعقوب (الکلینی): عن علی بن إبراهیم (القمی)، عن إسماعیل بن محمد المکی، عن علی بن الحسین[1]، عن عمرو بن عثمان، عن الحسین بن خالد، عن من ذکره، عن أبیالربیع الشامی قال: قال لی أبوعبدالله علیهالسلام: «لا تشتر من السودان أحدا، فإن کان فلا بد فمن النوبة، فإنهم من الذین قال الله عز و جل: وَ مِنَ الَّذینَ قالوا: إنّا نَصاری، أخَذْنا میثاقَهُمْ فَنَسوا حَظّاً مِمّا ذُکِّروا بِهِ [أما إنهم] سیذکرون ذلک الحظ، و سیخرج مع القائم علیهالسلام منا عصابة منهم، و لا تنکحوا من الأکراد أحدا فإنهم جنس من الجن کشف عنهم الغطاء.»[2]
—————————————-
[1]. در متن: الحسن.
[2]. کافی 5: 352 [کتاب النکاح، باب من کره مناکحته من الأکراد … 28، ح 2]. این حدیث در اصطلاح علم الحدیث، مرسل و ضعیف است و معنی بعضی از عبارات آن به خوبی روشن نیست. (مترجم)
طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام غیر معتبر است.
محمد بن یعقوب، از علی بن ابراهیم، از اسماعیل بن محمد مکی، از علی بن الحسین، از عمرو بن عثمان، از حسین بن خالد، از کسی که او را یاد کرد، از ابوالربیع شامی روایت آورده است که گفت: حضرت ابوعبدالله امام صادق علیهالسلام به من فرمود: از سودان کسی را خریداری مکن و اگر ناگزیر شدی، از نوبه بگیر که ایشان از کسانیاند که خدای- عز و جل- فرموده است: (و از کسانی که گفتند: ما ترسایانایم، پیمان گرفتیم (که پیرو کتاب و رسول خدا باشند). پس آنان بهرهای را از آنچه بدان اندرزشان دادهایم فراموش کردند). ایشان آن نصیب و بهره را به یاد خواهند آورد و با قائم از ما جمعی از ایشان خروج خواهند کرد. از کردها نیز کسی را نکاح مکنید که آنان گونهای از جناند که پرده از (پیش) رویشان برداشته شده است.»
این حدیث دو قسمت دارد. قسمت اول درباره اهل سودان است که ربطی هم به امام عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف داده شده است و قسمت دوم درباره اقوام کُرد و ازدواج با آنها و جنس ذاتی این قوم است که گفته است، از جن میباشند. با توجه به غیر معتبر بودن سند این حدیث، نمیتوان به آن اعتماد و استناد کرد، اما به بهانه آن چند نکته را عرض کنم.
1- سودان که منطقهای باستانی در شال شرقی آفریقا است که کشور سودان کنونی هم در همین منطقه قرار گرفته است. شاید برایتان جالب باشد که یکی از مدعیان مهدویت در این کشور ظهور کرد و اتفاقا موفقیتهایی هم داشت و حکومتی هم تشکیل داد. نامش محمداحمد بن عبدالله و از سادات حسنی بود که محمد المهدی و مهدی سودانی مشهور شده است. فردی تحصیلکرده بود که میگویند کراماتی هم داشته که باعث جلب مردم به سوی او شده و پیروانش به دیده اعجاز و نشان ادعای مهدویت به آن مینگریستند. در اواخر قرن نوزدهم علیه حکومت عثمانی مصر که سودان را متصرف شده بود و انگلستان که همپیمان مصر بود، قیام کرد و موفقیتهایی هم به دست آورد. بیشتر پیروانش را مردم عادی و ضعیف سودان تشکیل میدانند. پیروزی او بر سپاه دولتی هفتهزار نفری در نبرد العبید را به معجزه تعبیر کرده کردهاند و چه بسا در اثبات حقانیت او و جلب افرادی برای پیروانش بسیار مؤثر بوده است. او حتی سپاه انگلیس را هم شکست داد و خارطوم را متصرف شد، اما چند ماه بعد از آن به جهت بیماری از دنیا رفت. قیام او بین سالهای 1881 تا 1885 طول کشید، اما نهضتش حدود سیزده سال بعد او ادامه یافت تا اینکه نهایتا توسط استعمارگران انگلیسی از بین رفت، اما افکار اسلامگرایانه و استقلالطلبانهاش باقی ماند و میگویند در استقلال سودان ظهور و بروز داشته است. شنیدهام محل دفنش را قبة المهدی میگویند، اما خودم ندیدهام.
2- نوبه تاریخی منطقهای در شمال سودان و در کنار رود نیل بوده است، اما هماکنون، بخش شمالی آن، جزء کشور مصر است. مرکز آن شهر دنقله است که مهدی سودانی در نزدیکی آن متولد شد. بعید نیست مهدی سودانی یا داعیان و پیروان او از این دست روایات به نفع او استفاده کرده باشند.
3- جنّ از ریشه جنن به معنای پوشیدن است و در ادبیات عرب بسیاری از موجوداتی که قابل رؤیت نیستند را با مشتقات جن معرفی کردهاند. پس هر چند جنی که در قرآن آمده و خلقتش از آتش یا همان حرارت بوده، به جهت آنکه برای عموم مردم قابل رؤؤیت نیست، جن گفتهاند، اما هر جنی در ادبیان عرب، به معنای آن جن نیست و به نظر حقیر حتی در بعضی روایتی که اشاره به جن شده است، منظور موجودات میکروسکوپی است که به طور معمول، قابل رؤیت نیستند. این روایت غیر معتبر است و نمیتوان به واسطه آن کردها را از جن دانست و حتی اگر هم معتبر بود، دلیل بر این نبود که ایشان از اجنهای هستند که به طور معمول به ذهن خطور میکند، چرا که آنها هم مثل ما و شما از انسان هستند. شاید علت این مطلب این بوده باشد که ایشانف در آن اعصار بیشار در کوهها زندگی کرده و با مردم پاییندست، مراودات کمتری داشتند و کمتر دیده میشدند. اما اینکه عرض کردم، تنها یک احتمال است و آنچه در اینجا مهم است، اینکه این روایت اصلا معتبر نیست. پس به واسطه آن نَه میتوان کرها را از اجنه دانست و نَه ازدواج با آنها را ممنوع یا حتی ناپسند دانست.
خب! برویم سراغ روایت بعدی.