حدث 6206
(6206) الأمالی للصدوق (ص 631): حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بْنُ موسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رضیاللهعنه قالَ حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بْنُ أبیعَبْدِاللهِ الْکوفیُّ عَنْ موسَی بْنِ عِمْرانَ النَّخَعیِّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزیدَ النَّوْفَلیِّ عَنْ عَلیِّ بْنِ سالِمٍ عَنْ أبیهِ عَنْ أبیحَمْزَةَ الثُّمالیِّ عَنْ سَعْدٍ الْخَفّافِ عَنِ الْأصْبَغِ بْنِ نُباتَةَ عَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ عَبّاسٍ قالَ قالَ رَسولُ اللهِ صلیاللهعلیهوآله: «لَمّا عُرِجَ بی إلَی السَّماءِ السّابِعَةِ وَ مِنْها إلَی سِدْرَةِ الْمُنْتَهَی وَ مِنَ السِّدْرَةِ إلَی حُجُبِ النّورِ، نادانی رَبّی جَلَّ جَلالُهُ: «یا مُحَمَّدُ! أنْتَ عَبْدی وَ أنا رَبُّکَ، فَلی فَاخْضَعْ وَ إیّایَ فَاعْبُدْ وَ عَلَیَّ فَتَوَکَّلْ وَ بی فَثِقْ. فَإنّی قَدْ رَضیتُ بِکَ عَبْداً وَ حَبیباً وَ رَسولاً وَ نَبیّاً وَ بِأخیکَ عَلیٍّ خَلیفَةً وَ باباً. فَهُوَ حُجَّتی عَلَی عِبادی وَ إمامٌ لِخَلْقی. بِهِ یُعْرَفُ أوْلیائی مِنْ أعْدائی وَ بِهِ یُمَیَّزُ حِزْبُ الشَّیْطانِ مِنْ حِزْبی وَ بِهِ یُقامُ دینی وَ تُحْفَظُ حُدودی وَ تُنْفَذُ أحْکامی وَ بِکَ وَ بِهِ وَ بِالْأئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ أرْحَمُ عِبادی وَ إمائی وَ بِالْقائِمِ مِنْکُمْ أعْمُرُ أرْضی بِتَسْبیحی وَ تَهْلیلی وَ تَقْدیسی وَ تَکْبیری وَ تَمْجیدی وَ بِهِ أُطَهِّرُ الْأرْضَ مِنْ أعْدائی وَ أورِثُها أوْلیائی وَ بِهِ أجْعَلُ کَلِمَةَ الَّذینَ کَفَروا بیَ السُّفْلی وَ کَلِمَتیَ الْعُلْیا وَ بِهِ أُحْیی عِبادی وَ بِلادی بِعِلْمی وَ لَهُ [بِهِ] أُظْهِرُ الْکُنوزَ وَ الذَّخائِرَ بِمَشیَّتی وَ إیّاهُ أُظْهِرُ عَلَی الْأسْرارِ وَ الضَّمائِرِ بِإرادَتی وَ أمُدُّهُ بِمَلائِکَتی لِتُؤَیِّدَهُ عَلَی إنْفاذِ أمْری وَ إعْلانِ دینی. ذَلِکَ وَلیّی حَقّاً وَ مَهْدیُّ عِبادی صِدْقاً.»»
طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام معتبر درجه دو است.
شیخ صدوق این حدیث را از محمد بن موسی بن متوکل از محمد بن جعفر الاسدی از موسی بن عمران النخعی از حسین بن یزید النوفلی از علی بن ابیحمزه البطائنی از پدرش از ابوحمزه الثمالی از سعد بن طریف الخفاف از اصبغ بن نباته از عبدالله بن عباس که موسی بن عمران النخعی از ثقات درجه دو است و محمد بن جعفر الاسدی، علی بن ابیحمزه البطائنی و پدرش، از ثقات مشروطی هستند که البته مشکلی در اینجا ایجاد نمیکنند. سایرین هم از ثقات درجه یک هستند.
نکته خاص اینگونه روایت این است که بعضی در روایات و گزارشهای ابن عباس به سن و سالش از حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله تشکیک کردهاند. عبدالله عباس متولد شعب ابیطالب است، لذا سال تولد او را بین سال های هفتم تا دهم میشود، یعنی در زمان شهادت حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله، حدود 12 تا 15 سال داشته است و گزارشات کسی در این سن و سال مشکلی ندارد، مگر معلوم شود مطلبی از سالها قبل از شهادت رسول الله صلیاللهعلیهوآله بوده که سن او به اندازهای اندک بوده که نمیشود به اواعتماد کرد. البته در این صورت هم شاید بتوان گفت که ابن عباس مطلب را کسی شنیده و به جهت اعتمادی که به او داشته است، مستقیما روایت کرده است. با این فرض و با توجه به شخصیت ابن عباس، حقیر این احتمال را میپذیرم و به او اعتماد میکنم. هر چند در مورد این حدیث، نیازی به این مطلب نیست. هر چند در مورد این حدیث، نیازی به این مطلب نیست.
رسول الله صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «هنگامی که عروج داده شدم به سوی آسمانهای هفتگانه و از آن به سوی سدرة المنتهی و از سدرة (المنتهی) به سوی حجابهای نور، پروردگارم جل جلاله مرا ندا داد: «ای محمد! تو بنده من هستی و من پروردگار تو، بر برای من خضوع کن و تنها مرا بندگی کن و بر من توکل نما و به من اعتماد کن. پس همانا من راضی شدم تو را به بندگی و دوستی و رسالت و نبوت و به برادرت علی، خلافت و باب (معرفت) را. پس او حجت من است بر بندگانم و پیشوا برای خلقم. به واسطه او شناخته شوند دوستان من از دشمنانم و به واسطه او تمیز داده شود گروه شیطان از گروه من و به واسطه او اقامه شود دین من و حفظ شود حدود من و نافذ شود احکام من و به واسطه تو و به واسطه او و به واسطه امامان از فرزندان او بندگانم و به کنیزانم را رحم کنم و به قائم از شما آباد کنم زمینم را به تسبیحم و تهلیلم و تقدیسم و بزرگداشتم و ستایشم و به واسطه او پاک گردانم زمین را از دشمنانم و ارث دهم آن را به دوستانم و به واسطه او اثر کسانی را که کفر ورزیدند به من، پست و اثر خودم را برتر قرار دادم و به واسطه او احیا کنم بندگانم را و بلادم را به علمم و برای او آشکار کنم گنجها و ذخیرهها را به مشیتم و فقط برای او آشکار کنم اسرار و درونها را به اداهام و مدد کنم او را به ملائکهام تا مؤید کنم او را بر نفوذ امرم و اعلان دینم. او ولی بر حق من است و هدایت کننده بندگانم به راستی.»»