مقدمه اول درباره روایات معتبر و غیر معتبر

بر خلاف کلام الله تعالی که بنا بر نظر اکثر قریب به اتفاق مسلمانان اعم از پیروان مکتب اهل بیت علیهم‌السلام و مکتب خلفا مصون از تحریف لفظی بوده، متأسفانه روایات منسوب به معصومین علیهم‌السلام گرفتار دوستی‌های جاهلانه و دشمنی‌های عالمانه بسیار قرار گرفته است. هر چند ظاهراً روایات مکتب اهل بیت علیهم‌السلام، کمتر از روایات مکتب خلفا، دست‌خوش جعل و تحریف بوده، اما به هر حال مصون از این‌گونه تعدی‌ها نبوده است.

با توجه به این‌که سنت معصومین علیهم‌السلام اعم از فعل، قول و تقریر، البته هر کدام با شرایط مخصوص خودش، از دیدگاه مذهب امامیه حجت است، در مبحث علم الحدیث مفصلاً بحث کردیم که تنها روایاتی را می‌توان ابتداء حجت قرار داد که به ترتیب این ویژگی‌های سندی و متنی را داشته باشند:

* ویژگی‌های سندی:

1- با توجه به این‌که در زمانه ما، دوران استماع حدیث گذشته است، روایت در کتابی از کتب محدثین و علمای ما موجود باشد.

2- انتساب کتاب به صاحب کتاب معتبر باشد. لازم به ذکر است که انتساب بعضی از کتاب‌ها به نویسندگان آن معتبر نیست مانند فقه الرضا علیه‌السلام، تفسیر منسوب به امام حسن العسکری علیه‌السلام و رجال ابن الغضائری که درباره آن‌ها در تفسیر حمد و سوره و هم‌چنین در مباحث فقهی و رجال و درایه مفصلاً صحبت کردیم.

3- صاحب کتاب در نقل خبر، ثقه یعنی مورد اعتماد باشد.

4- روایت در آن کتاب به صورت مسند و متصل باشد یعنی سلسله رجال آن تا معصوم علیه‌السلام مشخص و پیوسته باشد. البته بعضی روایات مرسل از این قاعده کلی استثنا می‌شوند که در مباحث توثیقات عام مورد بررسی قرار می‌گیرد و بعضی از مرسلات مشایخ سه‌گانه و اصحاب اجماع از این جمله است. طبیعی است که این‌گونه موارد نیاز به دلیل خاص داشته و جنبه اجتهادی دارد.

5- همه رجال موجود در سند روایت به گونه‌ای در نقل روایت ثقه یا مورد اعتماد باشند.

تذکر: نباید فراموش کنیم که افرادی در گذشته مانند مغیرة بن سعید با تحریف روایات معتبرالسند یا جعل احادیث با سندی معتبر، قصد تخریب دین را داشته‌اند که با دقت در ظرائف علم حدیث و به خصوص علم رجال می‌توان از گرفتار شدن به این موارد، مصون ماند.

     مغیرة بن سعید العجلی از شیعیانی بود که به قیام زیدیه پیوست. او از مخالفان امام باقر علیه‌السلام بود و پس از شهادت محمد بن عبدالله بن حسن او را قائم آل محمد دانست. او و یارانش کتاب‌های حدیثی پیروان ائمه علیهم‌السلام را گرفته و ضمن نسخه‌نویسی، مطالب جعلی خود را که عمدتاً در غلو اهل بیت علیهم‌السلام بوده، در آن وارد می‌کردند. بعضی از ائمه علیهم‌السلام او را شایسته لعن الهی دانسته‌اند.

* ویژگی‌های متنی:

1- حدیث از روی تقیه نبوده و معصوم علیه‌السلام در صدد بیان حکم واقعی بوده باشند. البته یادآوری این نکته مهم است که حمل روایتی بر تقیه، قاعده‌های خاص خود را دارد و نمی‌توان هر روایتی را که خوش‌آیند ما نبوده یا موافق نظر ما نیست، به بهانه‌های مختلف از جمله مخالفت با اجماع و شهرت حمل بر تقیه کرد.

2- دلالت متن حدیث بر موضوع مورد نظر درست باشد. یعنی هم معنای روایت را درست متوجه شویم و هم مراقبت شود تا گرفتار قیاس و مانند آن نشویم.

البته بعضی از بزرگان، شرایط دیگری مانند شهرت یا عدم اعراض فقها را قائل شده‌اند که مورد قبول ما نبوده که آن را به تفصیل هم در مباحث علم حدیث و هم در مباحث فقه و اصول بیان کرده‌ایم.

* ویژگی‌های تکمیلی:

انتساب روایاتی که شرایط مذکور را دارد، به معصوم علیه‌السلام معتبر می‌شود و می‌تواند مورد استناد قرار گیرد، اما لازم است نکات دیگری را که عرض خواهم کرد، مد نظر قرار دهیم.

1- روایت مخالف عقل نباشد یا بتوان برای آن توجیه عقلی مناسبی پیدا کرد و اگر چنین نبود، آن را ترک می‌کنیم تا زمان ظهور امام علیه‌السلام که تکلیف آن را مشخص فرمایند، چرا که عقل مبنا و معیار شناخت حق از باطل است. البته تذکر این نکته نیز لازم است که بین عقل و تعقل با فلسفه و تفلسف، تفاوت از زمین تا آسمان است.

2- عدم مخالفت قطعی با قرآن.

3- عدم مخالفت با سنت قطعیه حضرت رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و سایر معصومین علیهم‌السلام یا شأن ایشان.

4- عدم مخالفت با علوم قطعی.

آری! اگر ظاهر روایت صحیح‌السندی با قرآن، سنت قطعیه، تاریخ یا علوم قطعی مخالفت داشت و راه عقلی مناسبی هم برای حل آن نبود، آن را ترک می‌کنیم تا زمان حضور خود امام عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف.

* چند نکته:

در رابطه با معیارهایی که عرض کردم، یعنی عدم مخالفت روایت با عقل، قرآن، سنت قطعیه و علوم، باید به این نکات توجه کرد:

1- جمعی از بدیهیات ظاهراً عقلانی است و خلافی در آن نیست، اما هر آن‌چه ما عقلانی می‌پنداریم قرار نیست لزوماً عقلانی باشد. کما این‌که بسیاری از معجزات انبیا و رسل به هیچ عنوان با عقل یا علمی که هم‌اکنون کسب شده است، قابل توجیه نیست. در ضمن بین بدیهیات عقلی و بدیهیات فلسفی تفاوت است.

2- هر آن‌چه از ظاهر قرآن فهمیدیم، نمی‌توانیم حمل بر صحت کنیم، چرا که برداشت از ظاهر قرآن قواعد خاص خود را دارد.

3- بسیاری از سنن قطعیه‌ای که در کتب آمده است، از قطعیت لازم برخوردار نیست و همین‌طور است بسیاری از ارکان مذهب، چه از اصول و چه از فروع، که علما به آن تصریح فرموده‌اند. کما این که بسیاری از اعتقادات علمای امروز در زمان زعامت احمد بن محمد بن عیسی الاشعری، منجر به اخراج از قم و خلع از مرجعیت علمی یا حدیثی می‌شد. آری! سنت‌های قطعیه دلایلی قوی و خدشه‌‌ناپذیر می‌خواهد و طبیعتاً مسائلی که بزرگان در آن اختلاف نظر داشته‌اند، نمی‌تواند جزء سنت‌های قطعیه باشد.

4- مطابقت با تاریخ نیز چنین است.

5- علوم نیز در حال تکمیل و اصلاح هستند و حتی دوره ما که کثیری تصور می‌کنند، علم در جایگاه فوق‌العاده خود قرار گرفته است، هنوز هر چند وقت یک‌بار مسأله‌ای مطرح شده و جایگاه ویژه‌ای نزد اهل فن پیدا می‌کند و بعد مردود می‌شود. در ضمن بعضی از علوم، کوهی است که بر کاه بنا شده است و هر چند عظیم و قوی به نظر آید، باز هم بنیان آن سست است.

البته برخی، دلایل دیگری را هم ذکر کرده‌اند مانند عدم مخالفت با فطریات انسانی و عدم وجود کلمات رکیک که هر چند واقعاً نمی‌توان آن‌ها را نادیده گرفت، اما عنایت به تذکرات بالا، همه این موارد را حل می‌کند. إن شاء الله.

این نکته را هم درباره فطریات عرض کنم که کم نیستند مسائل فطری که در بعضی از جوامع بشری کاملاً بر خلاف چیزی هستند که به نظر ما فطری می‌رسد، اما جمعی از مخالفین، بعضی از مسائل فطری مورد نظر ما را غیر فطری می‌دانند و مثال‌های نقض متعددی هم در رد فطری بودن آن، بیان می‌کنند و این نشان از آن است که یا اصلاً فطرت واحدی در بسیاری از موارد وجود ندارد یا فطرت چنان دست‌خوش عوامل بیرونی می‌شود که می‌تواند مسائل خلاف فطرت را فطری نشان دهد.

در مورد وجود کلمات رکیک یا مطالب خلاف شأن ائمه هم توجه به این نکته لازم است که عباراتی که برای عده‌ای رکیک به نظر می‌رسد، در بعضی از اقشار نه تنها وجود داشته و اشکالی ندارد، بلکه لازمه قطعی این اقشار هم می‌باشد. این کلام برای افرادی که در زمینه پزشکی، حقوق یا طلابی که مباحث خاصی را در فقه گذرانده‌اند، کاملاً محسوس است. لذا صرف این که مطلبی از نظر ما رکیک باشد، دلیل بر رکیک بودن آن نیست، اما گاهی به قرائنی می‌توان چنین مطلبی را پذیرفت. خلاف شأن ائمه علیهم‌السلام بودن هم مانند همین مورد است.

در پایان اشاره به این نکته تکراری که بارها به آن تأکید شده، الزامی است که در بسیاری از موارد، اگر حدیثی به لحاظ متن و سند برای ما قابل قبول نبود، نمی‌توانیم آن را دور انداخته و به عبارتی به دیوار بکوبیم بلکه باید آن را کنار بگذاریم تا امام عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف، تکلیف آن را مشخص کنند.

لازم به ذکر است که عبارت فاضربوه علی الجدار که رایج شده و تصور می‌شود از روایات معصومین علیهم‌السلام است، حتی در کتاب بحارالأنوار و مستدرک الوسائل هم یافت نمی‌شود و تنها در کتابی منسوب به ابوغالب الزراری آمده است که انتساب آن به این عالم بزرگوار معتبر نیست. البته مشابه این معنا با عبارات دیگری هم به کار رفته است که وضعیتی مانند همین عبارت دارند.

در پایان این بحث و به جهت حسن ختام آن، حدیثی را روایت می‌کنم که تأمل در معنای آن، خصوصاً در بحث فاضربوه علی الجدار، بسیار مفید و ارزشمند است.

این حدیث را ثقةالاسلام الکلینی در الکافی (ح 2270) از محمد بن یحیی العطار از احمد بن محمد بن عیسی الاشعری از حسن بن محبوب از جمیل به صالح از ابوعبیدة الحذاء که همگی از اجلای ثقات امامیه می‌باشند، روایت کرده است که امام باقر علیه‌السلام فرمودند: «وَ اللهِ! إنَّ أحَبَّ أصْحابی إلَیَّ، أوْرَعُهُمْ وَ أفْقَهُهُمْ وَ أکْتَمُهُمْ لِحَدیثِنا وَ إنَّ أسْوَأهُمْ عِنْدی حالاً وَ أمْقَتَهُمْ لَلَّذی إذا سَمِعَ الحَدیثَ یُنْسَبُ إلَیْنا وَ یُرْوَی عَنّا، فَلَمْ یَقْبَلْهُ اشْمَأزَّ مِنْهُ وَ جَحَدَهُ وَ کَفَّرَ مَنْ دانَ بِهِ وَ هوَ لا یَدْری لَعَلَّ الحَدیثَ مِنْ عِنْدِنا خَرَجَ وَ إلَیْنا اُسْنِدَ، فَیَکونَ بِذَلِکَ خارِجا عَنْ وَلایَتِنا.» یعنی «قسم به الله! به یقین محبوب‌ترین یارانم نزد من، باورع‌ترین، فقیه‌ترین و رازدارترین آن‌ها برای حدیث ما است و بدحال‌ترین و ناخوش‌آیندترین آن‌ها نزد من آن کسی است که حدیثی که سندش به ما می‌رسد و از ما روایت می‌شود را بشنود، اما به جهت ناخوش‌آیندی از او قبولش نکند و آن را انکار نماید و هر که را به آن باور داشته باشد، تکفیر کند و او نمی‌داند، چه بسا حدیث از جانب ما خارج شده باشد و سندش به سوی ما باشد، پس به این واسطه خارج شده از ولایت ما باشد.»

کلیدواژه‌ها:

فهرست مطالب

باز کردن همه | بستن همه