حدیث 2120
(2120) الفقیه (ح 5533)، التهذیب (ج 9، ح 953) و الإستبصار (ج 4، ح 523): رَوَی السَّکونیُّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أبیهِ عَنْ آبائِهِ علیهمالسلام قالَ قالَ أمیرُالْمُؤْمِنینَ علیهالسلام: «الْمَرْأةُ لا یوصَی إلَیْها، لِأنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقولُ: «وَ لا تُؤْتوا السُّفَهاءَ أمْوالَکُمُ.»».
طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام، معتبر درجه یک است.
شیخ صدوق این حدیث را به طریق خود در الفقیه به اسماعیل بن مسلم السکونی که معتبر درجه یک است، روایت کرده است.
شیخالطائفه نیز شبیه این حدیث را به طریق خود علی بن ابراهیم القمی که معتبر درجه یک است، از پدرش از حسین بن النوفلی از اسماعیل بن مسلم السکونی روایت کرده است.
* * *
علامه مجلسی: ضعیف.
* * *
مجلسی اول: فی القوی کالشیخ.
امیر مؤمنان علیهالسلام فرمودند: «(آن) زن را وصی قرار ندهید، چرا که الله عز و جل میفرماید: «وَ لا تُؤْتوا السُّفَهاءَ أمْوالَکُمُ.»»
– «سفیه» از ریشه «سفه» و سفه، به معنای خفت، سبکی و سخیفبودن است. سفیه یعنی کمخرد، کمعقل، نادان، جاهل احمق و نیز به معنای بدرفتار، بدخود و بدون صبر است. بیشتر مفسرین و مترجمین، سفیه را به معنای اول گرفتهاند، اما به نظر من همه این معانی میتواند مورد نظر باشد.
این را هم اضافه کنم که به نظر حقیر کمعقلی که در سفیه مطرح است، بیشتر کمخردی است و با کمعقلی که در مراتب مختلف جنون مطرح میشود، متفاوت است. یعنی فرد سفیه، دیوانه و مجنون نیست و ظاهرا عاقل است و بسیاری از احکام عاقل هم بر او بار میشود، اما رفتارهای نابخردانه او چنان زیاد است که نمیتوان به او اعتماد داشت و ناچاریم او را از بعضی امور ممنوع کنیم.
– نکته مهم دیگر در فهم این حدیث «ال» ابتدای «المرأة» است که آیا «ال» عهدیه است یا «ال» جنسیه؟! اگر «ال» جنسیه باشد، یعنی هیچ زنی مورد وصیت قرار نمیگیرد، چرا که همه آنها مصداق سفیه هستند و قرآن گفته است که اموالتان را به سفیهان وا نگذارید. اما اگر «ال» عهدیه به طور عام و عهدیه ذهنیه به طور خاص باشد، یعنی آن زن به خصوص که مورد نظر بوده است را نباید وصی قرار داد، چرا که این زن مورد نظر، از مصادیق سفیه است و به حکم قرآن نباید اموال را به سفیهان واگذار کرد. البته این دستور قرآن، ارشاد به عقل است، چرا که حکم عقلی هم این است که نباید خیلی چیزها و از جمله اموال را به سفیهان واگذاشت.
حال با توجه به منظومه معارفی اسلام که از آیات قرآن و روایات معتبر ما و تاریخ، در کنار عقل معلوم میشود، این است اسلام نَه تنها همه زنان را سفیه نمیداند، بلکه جمعی از آنها را از کثیری از مردان دوران خود و دورانهای قبل و بعد خود، برتر هم میداند، پس به این قرائن خارجیه معلوم میشود که «ال» در «المرأة»، «ال» عهدیه است و نَه جنسیه.
این را هم اضافه کنم که «ال» در اینجا شبیه «ال» در مرسله نهج البلاعة است که مرحوم شریف رضی نوشتهاند: «إن النساء، نواقص الإیمان، نواقص الحظوظ و نواقص العقول» که با مقایسه این مرسله با حدیث معتبر آن، معلوم شد، «ال» در «النساء»، «ال» عهدیه بوده است و زنان بخصوصی که آنجا حاضر بودند و مشغول به کاری بودند را مد نظر داشتهاند.