الحدیث 7 / 4
4/7- عنه، قال: أخبرنا أحمد بن محمد بن سعید بن عقدة، قال: حدثنا علی بن الحسن التیملی، قال: حدثنا الحسن و محمد ابنا علی بن یوسف، عن سعدان بن مسلم، عن رجل، عن المفضل بن عمر، قال: قال أبوعبدالله علیهالسلام: «إذا أذن الإمام دعا الله عز و جل باسمه العبرانی فأتیحت له صحابته الثلاث مئة و ثلاثة عشر قزع کقزع الخریف، [ف] هم أصحاب الألویة، منهم من یفقد من فراشه لیلا فیصبح بمکة، و منهم من یری یسیر فی السحاب نهارا یعرف باسمه و اسم أبیه و حلیته و نسبه.» قلت: جعلت فداک! أیهما[1] أعظم إیمانا؟ قال: «الذی یسیر فی السحاب نهارا، و هم المفقودون، و فیهم نزلت هذه الآیة: أیْنَ ما تَکونوا یَأْتِ بِکُمُ اللهُ جَمیعاً.»[2]
—————————————-
[1]. در مأخذ: أیهم.
[2]. کتاب الغیبة: 312- 313 [باب 20، ح 3].
طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام، غیر معتبر است.
این حدیث را محمد بن ابراهیم النعمانی در کتاب الغیبة (ص 313)، از ابن عقده از علی بن حسن بن علی بن فضال از حسن و محمد فرزندان علی بن یوسف بن بقاح از سعدان بن مسلم از فردی از مفضل بن عمر روایت کرده است که رجل بعد از سعدان بن مسلم، ابتداء مجهول است، اما میتوان او را به واسطه سعدان بن مسلم، توثیق درجه دو کرد. محمد بن علی بن یوسف نیز از ثقات درجه دو است. در ضمن حسن بن علی بن یوسف که از ثقات درجه یک است، در عرض او است. سایرین همه از ثقات درجه یک هستند، مگر مفضل بن عمر که از ثقات مشروط است. زندگی مفضل بن عمر چند مرحله بوده است. در مرحلهای در انحراف شدید بوده و نقل حدیثش در آن زمان قابل اعتماد نیست. در مرحلهای هم، در مسیر هدایت بوده و از ثقات شدند. اگر معلوم شود نقل حدیثی در زمان وثاقتشان بوده، میتوان به آن اعتماد کرد، اما اگر معلوم نشد، باید در آن توقف کرد و معتبر ندانست. در اینجا هیچ قرینهای سراغ ندارم که معلوم کند این حدیث در کدام مرحله از زندگی ایشان نقل شده است، لذا در آن توقف کرده، عملاً نمیتوانیم طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام معتبر بدانیم.
با توجه به ضعف سند این روایت، نمیتوان به آن استناد کرد و باید دید آیا مطالب آن به قرائن خارجیه، قابل قبول میشود یا خیر. علی ای حال! نمیتوان به این حدیث ضعیف السند استناد کرد.
فقط نکتهای را درباره اصحاب الالویة عرض کنم. در این روایت، اصحاب امام عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف را که سیصد و سیزده نفر مشخص میکند، اصحاب الالویة معرفی میکند. اصحاب جمع صاحب و از ریشه صحب است. صاحب یعنی رفیق و ملازم و همنشین و همصحبت. در اصطلاح به کسی که به صورت دائم یا موقت، مالک چیزی باشد یا اختیار چیزی را داشته باشد نیز صاحب میگویند. الالویة، از ریشه لوی، به معنای تابیدن و پیچیدن است. الالویه، جمع اللواء است و اللواء، به معنای پرچم و نشان میباشد. اصحاب الالویة، یعنی صاحب پرچمها، صاحب نشانها و به تعبیر دیگر، صاحب منصبها.
حالا! اگر کسی این روایت را معتبر بداند، طبیعتاً میپذیرد که این سیصد و سیزده نفر، صاحبمنصبان امام علیهالسلام هستند. اگر هم این روایت را معتبر ندانیم، باز طبیعی است که یاوران امام علیهالسلام منحصر به این تعداد اندک نیستند و افراد بسیاری دیگری نیز به یاوری امام علیهالسلام میآیند که در روایات ما هم آمده است و باز طبیعی است که این یاوران، مراتب مختلفی در انجام کارها دارند و به قول امروزی، عدهای مدیران عالی هستند و عدهای، مدیران میانی و عدهای هم مدیران اجرایی یا همان عملیاتی و البته عدهای هم مجریان و نیروهای عملیاتی در امور مختلف. لذا با عنایت به روایات معتبری که درباره این افراد هست، میتوان این سیصد و سیزده نفر را که از افراد خاص و شاخص از اصحاب امام علیهالسلام هستند، صاحب منصبان ایشان دانست که از ابتدای قیام ایشان حضور داشته و به نوعی هسته مرکزی قیام امام علیهالسلام را تشکیل میدهند، لذا حداقل صاحب الالویه بودن این افراد قابل قبول است، اما سایر مطالب را به روایت بعدی حواله میدهیم تا ببینیم کدامشان تأیید میشوند و کدامها خیر.