حدیث 727

(727) علل الشرائع (ج 2، ص 432)، الکافی (ح 6730) و المحاسن (ج 2، ص 337): حَدَّثَنا أبی رضی‌الله‌عنه عَنْهُ قالَ حَدَّثَنا سَعْدُ بْنُ عَبْدِاللهِ عَنْ یَعْقوبَ بْنِ یَزیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أبی‌عُمَیْرٍ عَنْ مُعاویَةَ بْنِ عَمّارٍ عَنْ أبی‌عَبْدِاللهِ علیه‌السلام قالَ: «إنَّ إبْراهیمَ علیه‌السلام لَمّا خَلَّفَ إسْماعیلَ بِمَکَّةَ، عَطِشَ الصَّبیُّ وَ کانَ فیما بَیْنَ الصَّفا وَ الْمَرْوَةِ شَجَرٌ، فَخَرَجَتْ أُمُّهُ حَتَّی قامَتْ عَلَی الصَّفا، فَقالَتْ: «هَلْ بِالْوادی مِنْ أنیسٍ؟»، فَلَمْ یُجِبْها أحَدٌ. فَمَضَتْ حَتَّی انْتَهَتْ إلَی الْمَرْوَةِ، فَقالَتْ: «هَلْ بِالْوادی مِنْ أنیسٍ؟»، فَلَمْ یُجِبْها أحَدٌ. ثُمَّ رَجَعَتْ إلَی الصَّفا، فَقالَتْ کَذَلِکَ، حَتَّی صَنَعَتْ ذَلِکَ سَبْعاً، فَأجْرَی اللهُ ذَلِکَ سُنَّةً. فَأتاها جَبْرَئیلُ علیه‌السلام، فَقالَ لَها: «مَنْ أنْتِ؟» فَقالَتْ: «أنا أُمُّ وَلَدِ إبْراهیمَ». فَقالَ: «إلَی مَنْ وَکَلَکُمْ؟» فَقالَتْ: «أمّا إذا قُلْتَ ذَلِکَ، فَقَدْ قُلْتُ لَهُ حَیْثُ أرادَ الذَّهابَ: «یا إبْراهیمُ! إلَی مَنْ تَکِلُنا؟» فَقالَ: «إلَی اللهِ تَعالَی»». فَقالَ جَبْرَئیلُ: «لَقَدْ وَکَلَکُمْ إلَی کافٍ.» قالَ: «وَ کانَ النّاسُ یَتَجَنَّبونَ الْمَمَرَّ بِمَکَّةَ لِمَکانِ الْماءِ، فَفَحَصَ الصَّبیُّ بِرِجْلِهِ، فَنَبَعَتْ زَمْزَمُ وَ رَجَعَتْ مِنَ الْمَرْوَةِ إلَی الصَّبیِّ وَ قَدْ نَبَعَ الْماءُ، فَأقْبَلَتْ، تَجْمَعُ التُّرابَ حَوْلَهُ، مَخافَةَ أنْ یَسیحَ الْماءُ وَ لَوْ تَرَکَتْهُ لَکانَ سَیْحاً.» قالَ: «فَلَمّا رَأتِ الطَّیْرُ الْماءَ حَلَّقَتْ عَلَیْهِ». قالَ: «فَمَرَّ رَکْبٌ مِنَ الْیَمَنِ، فَلَمّا رَأوُا الطَّیْرَ حَلَّقَتْ عَلَیْهِ، قالوا: «ما حَلَّقَتْ إلّا عَلَی ماءٍ»، فَأتَوْهُمْ لِیَسْتَقونَهُمْ، فَسَقَوْهُمْ مِنَ الْماءِ وَ أطعموا [أطْعَموهُمُ] الرَّکْبُ مِنَ الطَّعامِ وَ أجْرَی اللهُ تَعالَی لَهُمْ بِذَلِکَ، رِزْقاً. فَکانَتِ الرَّکْبُ تَمُرُّ بِمَکَّةَ، فَیُطْعِمونَهُمْ مِنَ الطَّعامِ وَ یَسْقونَهُمْ مِنَ الْماءِ.»

طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام، معتبر درجه یک است.
شیخ صدوق این حدیث را از پدرش از سعد بن عبدالله القمی از یعقوب بن یزید از ابن ابی‌عمیر از معاویه بن عمار روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند.
ثقةالاسلام الکلینی نیز شبیه این حدیث را از علی بن ابراهیم القمی از پدرش از ابن ابی‌عمیر به باقی سند نیز روایت کرده است.
احمد البرقی نیز شبیه این حدیث را از پدرش از ابن ابی‌عمیر به باقی سند روایت کرده است.
* * *
علامه مجلسی: حسن.

ابوعبدالله (امام صادق) علیه‌السلام فرمودند: «به یقین هنگامی که ابراهیم علیه‌السلام، اسماعیل را در مکه جای‌گزین کرد، طفل تشنه شد و بین صفا و مروه درختی بود، پس مادرش خارح شد تا بر صفا ایستاد، پس گفت: «آیا مونسی در این سرزمین هست؟»، اما احدی او را پاسخ نداد. پس گذشت تا به مروه منتهی شد، پس گفت: «آیا مونسی در این سرزمین هست؟»، اما (باز هم) کسی پاسخش را نداد. سپس به صفا برگشت و همان‌گونه گفت تا آن را هفت بار انجام داد، پس الله آن را سنت قرار داد. پس جبرئیل علیه‌السلام نزد او آمد و به او گفت: «تو کیستی؟» گفت: «من مادر فرزند ابراهیم هستم.» پس (جبرئیل علیه‌السلام) گفت: «شما را به که سپرد؟» (هاجر) گفت: «حالا که این گونه گفتی، هنگامی که ابراهیم قصد رفتن کرد، به او گفتم: «ای ابراهیم! ما را به که می‌سپاری؟» پس گفت: «به الله تعالی».» پس جبرئیل گفت: «قطعاً شما را به کفایت‌کننده‌ای سپرده است.»» (سپس) فرمود: «در حالی که مردم به جهت مکان آب از عبور به مکه اجتناب می‌کردند، پس طفل با پایش (خاک) را زیر رو می‌کرد که زمزم جوشید و (هاجر) از مروه به سوی طفل مراجعه کرد در حالی که آب جوشید بود، پس جلو آمد، خاک را دور آن جمع کرد از ترس آن‌که آب جریان یابد در حالی که اگر آن را ترک می‌کرد، جریان می‌یافت» (سپس) فرمودند: «پس هنگامی که پرندگان آب را دیدند، بر آن حلقه زدند.» (و در ادامه) گفتند: «پس کاروانی از یمن عبور کردند و پرندگان را دیدند که بر آن حلقه زده‌اند، گفتند: «حلقه نمی‌زنند مگر بر آب.» پس آمدند تا آب بردارند، پس از آب برداشتند و کاروان از طعام، غذا خوردند و الله تعالی به واسطه آن برای آن‌ها رزقی جریان داد. پس کاروان‌ها به مکه عبور می‌کردند و آن ها را از غذا اطعام می‌کردند و از آب، سیراب می‌نمودند.»

کلیدواژه‌ها:

فهرست مطالب

باز کردن همه | بستن همه