حدیث 7156

(7156، 9002 و 9006) الکافی (ح 15374): عَلیُّ بْنُ إبْراهیمَ عَنْ أبیهِ عَنْ أحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أبی‌نَصْرٍ عَنْ أبانِ بْنِ عُثْمانَ عَنْ حُجْرٍ عَنْ أبی‌عَبْدِاللهِ علیه‌السلام قالَ: «خالَفَ إبْراهیمُ علیه‌السلام قَوْمَهُ وَ عابَ آلِهَتَهُمْ حَتَّی أُدْخِلَ عَلَی نُمْرودَ، فَخاصَمَهُ. فَقالَ إبْراهیمُ علیه‌السلام: «رَبّیَ الَّذی یُحْیی وَ یُمیتُ». قالَ: «أنا أُحْیی وَ أُمیتُ». قالَ إبْراهیمُ: «فَإنَّ اللهَ یَأْتی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذی کَفَرَ وَ اللهُ لا یَهْدی الْقَوْمَ الظّالِمینَ».» وَ قالَ أبوجَعْفَرٍ علیه‌السلام: «عابَ آلِهَتَهُمْ، «فَنَظَرَ نَظْرَةً فی النُّجومِ فَقالَ إنّی سَقیمٌ».» قالَ أبوجَعْفَرٍ علیه‌السلام: «وَ اللهِ! ما کانَ سَقیماً وَ ما کَذَبَ. فَلَمّا تَوَلَّوْا «عَنْهُ مُدْبِرینَ» إلَی عیدٍ لَهُمْ، دَخَلَ إبْراهیمُ علیه‌السلام إلَی آلِهَتِهِمْ بِقَدومٍ، فَکَسَرَها «إلّا کَبیراً لَهُمْ» وَ وَضَعَ الْقَدومَ فی عُنُقِهِ. فَرَجَعوا إلَی آلِهَتِهِمْ، فَنَظَروا إلَی ما صُنِعَ بِها. فَقالوا: «لا وَ اللهِ! ما اجْتَرَأ عَلَیْها وَ لا کَسَرَها إلّا الْفَتَی الَّذی کانَ یَعیبُها وَ یَبْرَأُ مِنْها.» فَلَمْ یَجِدوا لَهُ قِتْلَةً أعْظَمَ مِنَ النّارِ. فَجُمِعَ لَهُ الْحَطَبُ وَ اسْتَجادوهُ حَتَّی إذا کانَ الْیَوْمُ الَّذی یُحْرَقُ فیهِ. بَرَزَ لَهُ نُمْرودُ وَ جُنودُهُ وَ قَدْ بُنیَ لَهُ بِناءٌ، لِیَنْظُرَ إلَیْهِ کَیْفَ تَأْخُذُهُ النّارُ وَ وُضِعَ إبْراهیمُ علیه‌السلام فی مَنْجَنیقٍ وَ قالَتِ الْأرْضُ: «یا رَبِّ! لَیْسَ عَلَی ظَهْری أحَدٌ یَعْبُدُکَ غَیْرُهُ. یُحْرَقُ بِالنّارِ؟» قالَ الرَّبُّ: «إنْ دَعانی، کَفَیْتُهُ.» فَذَکَرَ أبانٌ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوانَ عَمَّنْ رَواهُ عَنْ أبی‌جَعْفَرٍ علیه‌السلام أنَّ دُعاءَ إبْراهیمَ علیه‌السلام یَوْمَئِذٍ کانَ: «یا أحَدُ [یا أحَدُ یا صَمَدُ] یا صَمَدُ یا مَنْ «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفواً أحَدٌ»» ثُمَّ قالَ: «تَوَکَّلْتُ عَلَی اللهِ.» فَقالَ الرَّبُّ تَبارَکَ وَ تَعالَی: «کَفَیْتُ.» فَقالَ لِلنّارِ: «کونی بَرْداً» قالَ: «فَاضْطَرَبَتْ أسْنانُ إبْراهیمَ علیه‌السلام مِنَ الْبَرْدِ حَتَّی قالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَ: «وَ سَلاماً عَلی إبْراهیمَ» وَ انْحَطَّ جَبْرَئیلُ علیه‌السلام وَ إذا هُوَ جالِسٌ مَعَ إبْراهیمَ علیه‌السلام یُحَدِّثُهُ فی النّارِ. قالَ نُمْرودُ: «مَنِ اتَّخَذَ إلَهاً، فَلْیَتَّخِذْ مِثْلَ إلَهِ إبْراهیمَ.»» قالَ: «فَقالَ: «عَظیمٌ مِنْ عُظَمائِهِمْ إنّی عَزَمْتُ عَلَی النّارِ أنْ لا تُحْرِقَهُ.»» قالَ: «فَأخَذَ عُنُقٌ مِنَ النّارِ نَحْوَهُ حَتَّی أحْرَقَهُ.» قالَ: «فَآمَنَ لَهُ لوطٌ وَ خَرَجَ مُهاجِراً إلَی الشّامِ هُوَ وَ سارَةُ وَ لوطٌ.»

طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام، معتبر درجه دو است.
ثقةالاسلام الکلینی این حدیث را علی بن ابراهیم القمی از پدرش از احمد بن محمد بن ابی‌نصر از ابان بن عثمان از فردی به نام حجر روایت کرده است که این نفر آخر، ابتداء مجهول است، اما به واسطه ابان بن عثمان، توثیق درجه دو می‌شود و سایرین، از ثقات درجه یک هستند.
ابان بن عثمان ادامه روایت را از فردی به نام محمد بن مروان روایت می‌کند که هر چند بر مبنای حقیر می‌توان او را از نوع درجه دو توثیق کرد، اما راوی بعد از او که نامش هم معلوم نیست، هم‌چنان مجهول می‌ماند، لذا قسمت اول روایت، معتبر درجه دو و قسمت دوم غیر معتبر است.
* * *
علامه مجلسی: حسن أو موثق.

ابوعبدالله (امام صادق) علیه‌السلام فرمودند: «ابراهیم علیه‌السلام قومش را مخالفت کرد و خدایان آن‌ها را عیب جست تا نزد نمرود بردند، پس با او مجادله کرد. پس ابراهیم علیه‌السلام گفت: «رَبّیَ الَّذی یُحْیی وَ یُمیتُ قالَ أنا أُحْیی وَ أُمیتُ». ابراهیم گفت: «فَإنَّ اللهَ یَأْتی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذی کَفَرَ وَ اللهُ لا یَهْدی الْقَوْمَ الظّالِمینَ» و ابوجعفر (امام باقر) علیه‌السلام فرمودند: «عیب‌جویی کرد خدایان آن‌ها را، «فَنَظَرَ نَظْرَةً فی النُّجومِ فَقالَ إنّی سَقیمٌ».» ابوجعفر (امام باقر) علیه‌السلام فرمودند: «قسم به الله! بیمار نبود و دروغ نگفت. پس هنگامی که از او به سوی عیدشان روی برگرداندند، پس ابراهیم علیه‌السلام با تبر به سوی آن‌ها داخل شد، پس آن‌ها را شکست مگر بزرگ آن‌ها را و تبر را گردن او قرار داد. پس بازگشتند به سوی خدایانشان، پس دیدند به سوی آن‌چه انجام شده است با آن‌ها. پس گفتند: «قسم به الله خیر! گستاخی نکرده به آن‌ها و نشکسته آن‌ها را مگر جوانی که عیب‌جویی می‌کرد آن‌ها را و از آن‌ها برائت می‌جست.» پس کشتنی برای او نیافتند، بزرگ‌تر از آتش. پس هیزم‌ها را برای او جمع کردند و محافظت کردند او را تا زمانی که سوزانده شود در آن. حاضر شدند بر او نمرود و لشگریانش و بنا شده بود برای او بنایی تا نظر کند به سوی او که چگونه آتش او را می‌گیرد و قرار داده شد ابراهیم علیه‌السلام در منجنیق و زمین گفت: «ای پروردگار من! بر پشت من احدی غیر او نیست که تو را بندگی کند. به آتش سوخته می‌شود؟» پروردگار فرمود: «اگر مرا بخواند، او را کفایت کنم.»»» …

کلیدواژه‌ها:

فهرست مطالب

باز کردن همه | بستن همه