حدیث 1-3234

(3234-1 و 5909) عیون إخبار الرضا علیه‌السلام (ج 2، ص 200): حَدَّثَنا تَمیمُ بْنُ عَبْدِاللهِ بْنِ تَمیمٍ الْقُرَشیُّ رضی‌الله‌عنه قالَ حَدَّثَنی أبی قالَ حَدَّثَنا أحْمَدُ بْنُ عَلیٍّ الْأنْصاریُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قالَ: «حَضَرْتُ مَجْلِسَ الْمَأْمونِ یَوْماً وَ عِنْدَهُ عَلیُّ بْنُ موسَی الرِّضا علیهماالسلام وَ قَدِ اجْتَمَعَ الْفُقَهاءُ وَ أهْلُ الْکَلامِ مِنَ الْفِرَقِ الْمُخْتَلِفَةِ. فَسَألَهُ بَعْضُهُمْ، فَقالَ لَهُ: «یا ابْنَ رَسولِ اللهِ! بِأیِّ شَیْءٍ تَصِحُّ الْإمامَةُ لِمُدَّعیها؟» قالَ: «بِالنَّصِّ وَ الدَّلیلِ.» قالَ لَهُ: «فَدَلالَةُ الْإمامِ فیما هیَ؟» قالَ: «فی الْعِلْمِ وَ اسْتِجابَةِ الدَّعْوَةِ.» قالَ: «فَما وَجْهُ إخْبارِکُمْ بِما یَکونُ؟» قالَ: «ذَلِکَ بِعَهْدٍ مَعْهودٍ إلَیْنا مِنْ رَسولِ اللهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله.» قالَ: «فَما وَجْهُ إخْبارِکُمْ بِما فی قُلوبِ النّاسِ؟» قالَ علیه‌السلام لَهُ: «أ ما بَلَغَکَ قَوْلُ الرَّسولِ صلی‌الله‌علیه‌وآله: «اتَّقوا فِراسَةَ الْمُؤْمِنِ، فَإنَّهُ یَنْظُرُ بِنورِ اللهِ»؟» قالَ: «بَلَی!» قالَ: «وَ ما مِنْ مُؤْمِنٍ إلّا وَ لَهُ فِراسَةٌ یَنْظُرُ بِنورِ اللهِ عَلَی قَدْرِ إیمانِهِ وَ مَبْلَغِ اسْتِبْصارِهِ وَ عِلْمِهِ وَ قَدْ جَمَعَ اللهُ لِلْأئِمَّةِ مِنّا ما فَرَّقَهُ فی جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَ قالَ عَزَّ وَ جَلَّ فی مُحْکَمِ کِتابِهِ: «إنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمینَ». فَأوَّلُ الْمُتَوَسِّمینَ رَسولُ اللهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله، ثُمَّ أمیرُالْمُؤْمِنینَ علیه‌السلام مِنْ بَعْدِهِ، ثُمَّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ الْأئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ علیهم‌السلام إلَی یَوْمِ الْقیامَةِ.»» قالَ: «فَنَظَرَ إلَیْهِ الْمَأْمونُ، فَقالَ لَهُ: «یا أباالْحَسَنِ! زِدْنا مِمّا جَعَلَ اللهُ لَکُمْ أهْلَ الْبَیْتِ.» … فَقالَ الْمَأْمونُ: «یا أباالْحَسَنِ! فَما تَقولُ فی الرَّجْعَةِ؟» فَقالَ الرِّضا علیه‌السلام: «إنَّها لَحَقٌّ. قَدْ کانَتْ فی الْأُمَمِ السّالِفَةِ وَ نَطَقَ بِهِ الْقُرْآنُ وَ قَدْ قالَ رَسولُ اللهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله: «یَکونُ فی هَذِهِ الْأُمَّةِ، کُلُّ ما کانَ فی الْأُمَمِ السّالِفَةِ، حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ.» قالَ علیه‌السلام: «إذا خَرَجَ الْمَهْدیُّ مِنْ وُلْدی، نَزَلَ عیسَی، ابْنُ مَرْیَمَ علیهماالسلام، فَصَلَّی خَلْفَهُ.» وَ قالَ صلی‌الله‌علیه‌وآله: «إنَّ الْإسْلامَ بَدَأ غَریباً وَ سَیَعودُ غَریباً. فَطوبَی لِلْغُرَباءِ.» قیلَ: «یا رَسولَ اللهِ! ثُمَّ یَکونُ ما ذا؟» قالَ: «ثُمَّ یَرْجِعُ الْحَقُّ إلَی أهْلِهِ.»» فَقالَ الْمَأْمونُ: «یا أباالْحَسَنِ! فَما تَقولُ فی الْقائِلینَ بِالتَّناسُخِ؟» فَقالَ الرِّضا علیه‌السلام: «مَنْ قالَ بِالتَّناسُخِ، فَهُوَ کافِرٌ بِاللّهِ الْعَظیمِ. مُکَذِّبٌ بِالْجَنَّةِ وَ النّارِ.» قالَ الْمَأْمونُ: «ما تَقولُ فی الْمُسوخِ؟» قالَ الرِّضا علیه‌السلام: «أولَئِکَ قَوْمٌ غَضِبَ اللهُ عَلَیْهِمْ، فَمَسَخَهُمْ، فَعاشوا ثَلاثَةَ أیّامٍ، ثُمَّ ماتوا وَ لَمْ یَتَناسَلوا. فَما یوجَدُ فی الدُّنْیا مِنَ الْقِرَدَةِ وَ الْخَنازیرِ وَ غَیْرِ ذَلِکَ مِمّا وَقَعَ عَلَیْهِمْ اسْمُ الْمُسوخیَّةِ، فَهُوَ مِثْلُ ما لا یَحِلُّ أکْلُها وَ الِانْتِفاعُ بِها.» قالَ الْمَأْمونُ: «لا أبْقانیَ اللهُ بَعْدَکَ یا أباالْحَسَنِ! فَوَ اللهِ! ما یوجَدُ الْعِلْمُ الصَّحیحُ إلّا عِنْدَ أهْلِ هَذا الْبَیْتِ وَ إلَیْکَ انْتَهَتْ عُلومُ آبائِکَ. فَجَزاکَ اللهُ عَنِ الْإسْلامِ وَ أهْلِهِ خَیْراً.»» قالَ الْحَسَنُ بْنُ جَهْمٍ: «فَلَمّا قامَ الرِّضا علیه‌السلام، تَبِعْتُهُ. فَانْصَرَفَ إلَی مَنْزِلِهِ، فَدَخَلْتُ عَلَیْهِ وَ قُلْتُ لَهُ: «یا ابْنَ رَسولِ اللهِ! الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی وَهَبَ لَکَ مِنْ جَمیلِ رَأْیِ أمیرِالْمُؤْمِنینَ، ما حَمَلَهُ عَلَی ما أرَی مِنْ إکْرامِهِ لَکَ وَ قَبولِهِ لِقَوْلِکَ.» فَقالَ علیه‌السلام: «یا ابْنَ الْجَهْمِ! لا یَغُرَّنَّکَ ما ألْفَیْتَهُ عَلَیْهِ مِنْ إکْرامی وَ الِاسْتِماعِ مِنّی. فَإنَّهُ سَیَقْتُلُنی بِالسَّمِّ وَ هُوَ ظالِمٌ إلَیَّ أن أعْرِفُ ذَلِکَ بِعَهْدٍ مَعْهودٍ إلَیَّ مِنْ آبائی عَنْ رَسولِ اللهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله. فَاکْتُمْ هَذا ما دُمْتُ حَیّاً.»» قالَ الْحَسَنُ بْنُ الْجَهْمِ: «فَما حَدَّثْتُ أحَداً بِهَذا الْحَدیثِ إلَی أنْ مَضَی علیه‌السلام بِطوسٍ، مَقْتولاً بِالسَّمِّ وَ دُفِنَ فی دارِ حُمَیْدِ بْنِ قَحْطَبَةَ الطّائیِّ فی الْقُبَّةِ الَّتی فیها قَبْرُ هارونَ الرَّشیدِ إلَی جانِبِهِ.»

طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام، معتبر درجه دو است.
شیخ صدوق این حدیث را از تمیم بن عبدالله القرشی از پدرش از احمد بن علی الانصاری از حسن بن جهم روایت کرده است که تمیم بن عبدالله القرشی و احمد بن علی الانصاری از ثقات درجه دو و سایرین، از ثقات درجه یک هستند.

حسن بن جهم روایت کرد: «روزی در مجلس مأمون حاضر شدم در حالی که علی بن موسی الرضا علیهماالسلام نزد او بودند و فقها و اهل کلام از فرقه‌های مختلف جمع شده بودند. پس یکی از آن‌ها سؤال کرده، به ایشان گفت: «ای فرزند رسول الله! به چه چیزی امامت برای مدعیش درست شمرده می‌شود؟» فرمودند: «(هم) به نص و (هم به) دلالت.» به ایشان گفت: «پس دلالت امام در چیست؟» فرمودند: «در علم و استجابت دعا.» گفت: «پس وجه آگاهی شما در آن‌چه اتفاق می‌افتد، چیست؟» فرمودند: «آن به عهد معهودی است از جانب رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله به سوی ما.» گفت: «پس وجه آگاهی شما به آن‌چه در قلب‌های مردم است، چیست؟» (امام) علیه‌السلام به او فرمودند: «آیا کلام رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله به تو نرسیده است: «از فراست مؤمن بپرهیزید، چرا که او به نور الله نظر می‌کند»؟» گفت: «آری!» فرمودند: «و از مؤمن نیست مگر آن‌که برای او فراستی باشد که نظر می‌کند به نور الله به اندازه ایمانش و اندازه طلب بصیرتش و علمش و الله جمع کرده است برای ائمه از ما، آن‌چه در همه مؤمنان متفرق است و (الله) عز و جل در محکم کتابش فرمود: «إنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمینَ». پس اول متوسمین رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله است، سپس امیر مؤمنان علیه‌السلام از بعد او، سپس حسن و حسین و امامان از فرزندان حسین علیهم‌السلام تا زمان قیامت.»» (راوی) گفت: «پس مأمون به سوی ایشان نظر کرد و گفت: «ای ابوالحسن! بر ما بیفزا از آن‌چه الله برای شما اهل بیت قرار داده است.» … پس مأمون گفت: «ای ابوالحسن! پس درباره رجعت چه می‌فرمایید؟» پس (امام) رضا علیه‌السلام فرمودند: «به یقین که حق است. در امت‌های گذشته بوده است و قرآن به آن سخن گفته است و رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله فرموده است: «در این امت، همه آن‌چه در امت‌های گذشته بوده است، خواهد بود، نعل به نعل و مو به مو.» (سپس امام) علیه‌السلام فرمودند: «هنگامی که مهدی از فرزندان ما خروج کند، عیسی، فرزند مریم علیهماالسلام نازل شود، پس پشت او نماز گزارد. و (حضرت رسول الله) صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: «به یقین اسلام غریب آغاز کرد و به زودی به غربت باز می‌گردد. پس خوشا به حال آن غریب‌ها.» گفته شد: «ای رسول الله! سپس چه می‌شود؟» فرمودند: «سپس حق به سوی اهلش باز می‌گردد.»» پس مأمون گفت: «ای ابوالحسن! پس درباره قائلان به تناسخ چه می‌گویید؟» پس (امام) رضا علیه‌السلام فرمودند: «کسی که قائل به تناسخ باشد، پس او کافر الله بسیار بزرگ است، تکذیب کننده بهشت و آتش.» مأمون گفت: «درباره مسخ‌شدگان چه می‌گویید؟» (امام) رضا علیه‌السلام فرمودند: «آن‌ها گروهی بودند که الله بر آن‌ها غضب کرد، پس آن‌ها مسخ نمود، پس سه روز زندگی کردند و، سپس مردند و تولید مثل نکردند. پس آن چه در دنیا از بوزینه و خوک و غیر آن، از آن‌چه بر آن‌ها نام مسخ‌شدگان می‌یابید، پس آن مانند آن چیزی است که خوردنش و انتفاع از آن حلال نیست.» مأمون گفت: «ای ابوالحسن! الله مرا بعد از تو باقی نگذارد.قسم به الله! یافت نمی‌شود علم صحیحی مگر نزد اهل این خانه و علم‌های پدرانت به تو منتهی شده است. پس الله تو را از اسلام و اهل آن جزای خیر دهد.»» حسن بن جهم گفت: «پس هنگامی که (امام) رضا علیه‌السلام برخاست،ایشان را دنبال کردم. پس به سوی منزلشان متمایل شدند، پس بر ایشان داخل شدم و به او عرض کردم: «ای فرزند رسول الله! سپاس برای الله که برای شما از زیبایی رأی امیرالمؤمنین عطا کرد و آن‌چه که آن را حمل کرد بر آن‌چه از اکرام آن دید برای شما و قبول کردنش به فرمایش شما.» پس (امام) علیه‌السلام فرمود: «ای فرزند جهم! فریب ندهد تو را آن‌چه یافتی آن را از او از اکرام من و طلب شنیدن از من. پس به یقین که او به زودی مرا با سم می‌کشد، در حالی که اوظالم بر من است که دانستم آن را به عهد معهود به سوی خودم از پدرانم از رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله. پس بپوشان آن را تا زمانی که زنده‌ام.»» حسن بن جهم گفت: «پس احدی را به این حدیث، حدیث نکردم تا در طوس (امام) علیه‌السلام در گذشت، کشته شده به سم و در خانه حمید بن قحطبه الطائی دفن شد در قبه‌ای که در آن هارون الرشید در کنارش بود.»

کلیدواژه‌ها:

فهرست مطالب

باز کردن همه | بستن همه