حدیث 12-286

(286-12) علل الشرائع (ج 1، ص 252) و عیون أخبار الرضا علیه‌السلام (ج 2، ص 99): حَدَّثَنی عَبْدُالْواحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدوسٍ النَّیْسابوریُّ الْعَطّارُ قالَ حَدَّثَنی أبوالْحَسَنِ عَلیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ النَّیْسابوریُّ قالَ أبومُحَمَّدٍ الْفَضْلُ بْنُ شاذانَ النَّیْسابوریُ: «إنْ سَألَ سائِلٌ فَقالَ: «أخْبِرْنی! هَلْ یَجوزُ أنْ یُکَلِّفَ الْحَکیمُ عَبْدَهُ فِعْلاً مِنَ الْأفاعیلِ لِغَیْرِ عِلَّةٍ وَ لا مَعْنًی؟» قیلَ لَهُ: «لا یَجوزُ ذَلِکَ، لِأنَّهُ حَکیمٌ غَیْرُ عابِثٍ وَ لا جاهِلٍ» … فَإنْ قیلَ: «فَلِمَ أُمِرَ بِالْحَجِّ؟» قیلَ: «لِعِلَّةِ الْوِفادَةِ إلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ طَلَبِ الزّیادَةِ وَ الْخُروجِ مِنْ کُلِّ ما اقْتَرَفَ الْعَبْدُ، تائِباً مِمّا مَضَی، مُسْتَأْنِفاً لِما یَسْتَقْبِلُ، مَعَ ما فیهِ مِنْ إخْراجِ الْأمْوالِ وَ تَعَبِ الْأبْدانِ وَ الِاشْتِغالِ عَنِ الْأهْلِ وَ الْوَلَدِ وَ حَظْرِ النَّفْسِ عَنِ اللَّذّاتِ، شاخِصاً فی الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ، ثابِتاً عَلَیْهِ ذَلِکَ دائِماً، مَعَ الْخُضوعِ وَ الِاسْتِکانَةِ وَ التَّذَلُّلِ، مَعَ ما فی ذَلِکَ لِجَمیعِ الْخَلْقِ مِنَ الْمَنافِعِ. کُلَّ ذَلِکَ لِطَلَبِ الرَّغْبَةِ إلَی اللهِ وَ الرَّهْبَةِ مِنْهُ وَ تَرْکِ قَساوَةِ الْقَلْبِ وَ خَساسَةِ الْأنْفُسِ وَ نِسْیانِ الذِّکْرِ وَ انْقِطاعِ الرَّجاءِ وَ الْأمَلِ وَ تَجْدیدِ الْحُقوقِ وَ حَظْرِ الْأنْفُسِ عَنِ الْفَسادِ، مَعَ ما فی ذَلِکَ مِنَ الْمَنافِعِ لِجَمیعِ مَنْ [فی] شَرْقِ الْأرْضِ وَ غَرْبِها وَ مَنْ فی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ، مِمَّنْ یَحُجُّ وَ مِمَّنْ لَمْ یَحُجَّ، مِنْ بَیْنِ تاجِرٍ وَ جالِبٍ وَ بائِعٍ وَ مشتری [مُشْتَرٍ] وَ کاسِبٍ وَ مِسْکینٍ وَ مُکارٍ وَ فَقیرٍ وَ قَضاءِ حَوائِجِ أهْلِ الْأطْرافِ فی الْمَواضِعِ الْمُمْکِنِ لَهُمُ الِاجْتِماعُ فیهِ، مَعَ ما فیهِ مِنَ التَّفَقُّهِ وَ نَقْلِ أخْبارِ الْأئِمَّةِ علیهم‌السلام إلَی کُلِّ صُقْعٍ وَ ناحیَةٍ کَما قالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَ: «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لیَتَفَقَّهوا فی الدّینِ وَ لیُنْذِروا قَوْمَهُمْ إذا رَجَعوا إلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرونَ» وَ «لیَشْهَدوا مَنافِعَ لَهُم»» …» حَدَّثَنا عَبْدُالْواحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدوسٍ النَّیْسابوریُّ الْعَطّارُ قالَ حَدَّثَنا عَلیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ النَّیْسابوریُّ قالَ: «قُلْتُ لِلْفَضْلِ بْنِ شاذانَ لَمّا سَمِعْتُ مِنْهُ هَذِهِ الْعِلَلَ: «أخْبِرْنی عَنْ هَذِهِ الْعِلَلِ الَّتی ذَکَرْتَها عَنِ الِاسْتِنْباطِ وَ الِاسْتِخْراجِ وَ هیَ مِنْ نَتائِجِ الْعَقْلِ أوْ هیَ مِمّا سَمِعْتَهُ وَ رَوَیْتَهُ؟» فَقالَ لی: «ما کُنْتُ أعْلَمُ مُرادَ اللهِ بِما فَرَضَ وَ لا مُرادَ رَسولِهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله بِما شَرَعَ وَ سَنَّ وَ لا أُعَلِّلُ ذَلِکَ مِنْ ذاتِ نَفْسی، بَلْ سَمِعْنا مِنْ مَوْلایَ أبی‌الْحَسَنِ عَلیِّ بْنِ موسَی الرِّضا علیهماالسلام مَرَّةً بَعْدَ مَرَّةٍ وَ الشَّیْءَ بَعْدَ الشَّیْءِ فَجَمَعْتُها». فَقُلْتُ: «فَأُحَدِّثُ بِها عَنْکَ عَنِ الرِّضا علیه‌السلام؟» فَقالَ: «نَعَمْ!»»».

طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام معتبر درجه دو است.
شیخ صدوق این حدیث را از عبدالواحد بن محمد بن عبدوس از علی بن محمد بن قتیبه از فضل بن شاذان روایت کرده است که علی بن محمد بن قتیبه ثقه درجه دو است و دو نفر دیگر از ثقات درجه یک هستند.

فضل بن شاذان گفت: «اگر سؤال کننده‌ای سؤال کرد: «آگاه کن مرا! آیا مجاز است که حکیم بنده‌اش را بدون علت و معنایی به کاری از کارها مکلف کند؟» به او گفته شود: «آن جایز نیست، چرا که حکیم غیر بیهوده‌کار و غیر جاهل است … پس اگر گفت شد: «پس برای چه به حج امر کرد؟» گفته شود: «به علت وارد شدن به سوی الله عز و جل و طلب زیادت و خروج از هر آن‌چه بنده کسب کرده است، توبه کننده از آن‌چه گذشته و از ابتدا آغازکننده برای آن‌چه پیش رو است، مضافاً آن‌چه در آن است از خارج کردن اموال و سختی انداختن بدن‌ها و منصرف شدن از خانواده و فرزند و باز داشتن نفس از لذت‌ها و مسافرت در گرما و سرما، ثابت ماندن بر آن مدت مدیدی، مضافاً خضوع و طلب آرامش و خاکساری، به علاوه آن‌چه در آن است برای همه خلق از منفعت‌ها. همه آن برای طلب رغبت به سوی الله و بیم از او و ترک قساوت قلب و خساست نفس‌ها و فراموشی ذکر و قطع شدن امید و آرزو و تجدید حقوق و باز داشتن نفس‌ها از فساد، به علاوه آن‌چه در آن است از منفعت‌ها برای همه کسانی که در شرق زمین و غرب آن و کسانی که در خشکی و دریا هستند، از کسانی که حج می‌گزارند و از کسانی که حج نمی‌گزارند، از بین تاجر و وارد کننده و فروشنده و مشتری و کاسب و مسکین و کرایه دهنده و فقیر و بر طرف شدن نیازهای اهل اطراف در مکان‌هایی که اجتماع در آن برای آن‌ها ممکن است مضافاً! آن‌چه در آن است از تفقه و نقل اخبار ائمه علیهم‌السلام به سوی هر گوشه و ناحیه، همان‌گونه که الله عز و جل فرمود: «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهوا فی الدّینِ وَ لیُنْذِروا قَوْمَهُمْ إذا رَجَعوا إلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرونَ» و «لیَشْهَدوا مَنافِعَ لَهُم».» …» علی بن محمد بن قتیبه النیشابوری گفت: «هنگامی که این علت‌ها را از او شنیدم، به فضل به شاذان گفتم: «مرا از این علت‌هایی که از استنباط و استخراج ذکر کردی، آگاه کن که آن‌ها از نتایج عقل است یا از آن‌چه آن را شنیده‌ای و روایت کرده‌ای؟» پس به من گفت: «من نه مراد الله را به آن‌چه واجب کرده است می‌دانم و نه مراد رسولش صلی‌الله‌علیه‌وآله را به آن‌چه شرع و سنت نهاده است و نه آن را از خودم علت‌یابی کردم، بلکه از مولایم ابوالحسن، علی بن موسی الرضا علیهماالسلام نوبت بعد نوبت و چیزی بعد چیزی شنیدم و آن را جمع نمودم». پس گفتم: «آن را به واسطه تو از رضا علیه‌السلام حدیث کنم؟» پس گفت: «آری!»»»

فهرست مطالب

باز کردن همه | بستن همه