الحدیث 10 / 7

7/10- ابن بابویه، قال: حدثنا أحمد بن محمد بن یحیی العطار رضی‌الله‌عنه، قال: حدثنا [أبی] (أبوجعفر)، عن محمد بن الحسین بن أبی‌الخطاب، عن محمد ابن سنان، عن أبی‌خالد القماط، عن ضریس، عن أبی‌خالد الکابلی، عن سید العابدین علی بن الحسین علیه‌السلام [قال]: «المفقودون من[1] فرشهم ثلاث مائة و ثلاثة عشر رجلا عدة أهل بدر، فیصبحون بمکة، و هو قول الله عز و جل: أیْنَ ما تَکونوا یَأْتِ بِکُمُ اللهُ جَمیعاً [و هم أصحاب القائم علیه‌السلام].»[2]
—————————————-
[1]. در مأخذ: عن.
[2]. کمال الدین 2: 654 [باب 57، ح 21].

طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام، غیر معتبر است.
طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام معتبر نیست.
این حدیث را شیخ صدوق در کتاب کمال الدین (ج 2، ص 654)، از احمد بن محمد بن یحیی العطار از پدرش از محمد بن حسین بن ابی‌الخطاب از محمد بن سنان از ابوخالد القماط از ضریس بن عبدالملک از ابوخالد الکابلی که همه از ثقات هستند، مگر محمد بن سنان که از مشاهیر کذابون است و به حدیثش نمی‌توان اعتماد کرد و در نتیجه طریق این حدیث به امام زین العابدین علیه‌السلام معتبر نیست.

در این حدیث چند نکته بیان شده است که دیدیم بعضی از آن‌ها در روایات معتبر ما هم بود، اما بعضی را هنوز نرسیده‌ایم و باید صبر کنیم و ببینیم آیا شواهد و قرائنی بر آن پیدا می‌شود یا خیر. در این‌جا یک مورد از هر کدام را مختصراً عرض می‌کنیم.
1- مثلاً در روایت معتبری دیدیم که اصحاب خاص امام عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف، سیصد و سیزده نفر هستند و نیز می‌دانیم که اصحاب حضرت رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله، در نبرد بدر هم سیصد و سیزده نفر بودند، پس این دو مطلب به قرینه خارجیه، قابل قبول است. اما نکته قابل تأملش این‌جا است که وقتی روایتی معتبری داریم که مطلب اول را می‌گوید و گزارش‌های تاریخی معتبری داریم که مطلب دوم را بیان می‌کند، آیا باز مجازیم که آن‌ها را در قالب عباراتی که انتسابشان به معصوم علیه‌السلام معتبر نیست، به ایشان نسبت دهیم؟ جواب قطعاً منفی است. بله ما در توضیحات خودمان و شرح و تبیین آیات و روایات می‌توانیم چنین چیزهایی را از قول خودمان بگوییم و مثلاً در این روایت بگوییم که تعداداصحاب امام عصر 313 نفر است و تعداد اصحاب بدر هم 313 نفر است و این‌ها با هم برابرند، اما این‌که بگوییم امام معصوم هم چنین گفته‌اند، باید احتیاط کرد. بله! ایشان قطعا این را می دانستند و مخالف این مطلب هم نیستند، اما این‌که بگوییم ایشان چنین چیزی گفته‌اند، محل کلام است. خلاص این‌که انتساب کلامی به الله تعالی یا به معصومین علیه‌السلام، به صرف این‌که مورد رضایت آن‌ها است، یا درست است، نه تنها کار پسندیده‌ای نیست، بلکه در مراتبی از معصیت است.
2- این‌که بگوییم این سیصد و سیزده نفر، از بسترهایشان مفقود می‌شوند و بامدادان به یک‌باره در مکه حاضر هستند، نیاز به دلیل معتبر دارد. البته حقیر نه منکر قدرت الله تعالی هستم و نه این‌که در ماجرای قیام امام عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف، هیچ معجزه‌ای رخ نمی‌دهد. خیر! بنده منکر این‌ها نیستم. بلکه عرضم این است که این مسائل باید مستند به دلیل باشد و روایت ضعیف السند، دلیل نیست و ما تا الآن دو مورد از این مطلب را داشتیم که هر دو غیر معتبر بود، لذا فعلاً چنین چیزی را نمی‌پذیریم تا ببینیم بعداً چیزی پیدا می‌کنیم یا خیر.
سایر مطالب این حدیث و سایر احادیث غیر معتبر را باید همین‌گونه، یک به یک بررسی کرد. اما باز این سؤال تکراری را مطرح می‌کنم که وقتی عبارات یک روایت غیر معتبر، به دلیل از عقل یا قرآن یا سنت و روایت تأیید می‌شود، چه اصراری به این روایات غیر معتبر است؟! خود آن دلایل عقلی و نقلی کار راه‌انداز هستند. البته ممکن است کسی بگوید که در تأیید به کار می‌آید. در جواب همان مطلب تکراری یادآوری می‌کنم که این فرمایش، مانند آن است که بگوییم، کلام الله تعالی را با روایت غیر معتبر می‌خواهیم تأیید یا تقویت کنیم. یا روایات معتبر را با روایت غیر معتبر می‌خواهیم تأیید و تقویت کنیم که به نظر کار حکیمانه‌ای نیست. در اصل داریم مطلبی را را لاحجة تأیید می‌کنیم، در حالی که مؤیِّد باشد حجت باشد، البته حجت مراتبی دارد، اما باید حداقل آن را داشته باشد. مثل این است که بگوییم می‌خواهیم فلان متخصص در فقه یا متخصص در پزشکی را با عوام الناس، تأیید یا تقویت کنیم. هر چند این اتفاق قبیح متأسفانه رایج است، اما فکر کنم شما هم قبول داشته باشید که در اصل کار درستی نیست. نمی‌گویم برای تأیید یک متخصص، مؤیِّد هم حتما باید در همان حد تخصص یا بالاتر باشد، خیر! اما باید در حداقلی از تخصص باشد یا اطلاعات فنی لازم را داشته باشد، به عبارت دیگر باید در مرتبه‌ای از حجیت باشد، تا بشود به عنوان مؤیِّد از آن استفاده کرد، نَه اینکه پای لاحجة‌ها را وسط بکشیم. البته ممکن است افرادی با این عرایض حقیر، موافق نباشند که امیدوارم پس از تأمل و تفقه و انصاف در این مطلب، اگر باز هم موافق نبودند و امکانش را داشتند، با حقیر هم مطرح کنند، شاید معلوم کردند که عرض حقیر ایرادی دارد، یا شاید بنده معلوم کردم که فرمایشات ایشان ایراد دارد. علی ای حال! فتأمل جدا!

فهرست مطالب

باز کردن همه | بستن همه